هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فداکاری در راه آن سخن می‌گوید. او تصمیم گرفته است که از خود فراتر رود و جهان را از طریق عشق دگرگون کند. شاعر با استفاده از استعاره‌های مختلف، مانند بستن زنار نفس بد و کشیدن عروس جان به گردون، نشان می‌دهد که چگونه عشق می‌تواند تمام وجود را تحت تأثیر قرار دهد و حتی زبان‌های بی‌زبان را به سخن وادارد. در پایان، شاعر از شمس تبریز یاد می‌کند و نشان می‌دهد که عشق مانند کمانی است که با کشیدن زه آن، انرژی و قدرت آزاد می‌شود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۶۹۱

خواهم که کَفْکِ خونین از دیگِ جان بَرآرَم
گُفتارِ دو جهان را از یک دَهان بَرآرَم

از خود بَرآمَدم من در عشقْ عَزم کردم
تا هَمچو خود جهان را من از جهان بَرآرَم

زُنّارِ نَفْسِ بَد را من چون گِلوش بَستم
او گفت وارَهَم من چون یک فَغان بَرآرَم

وَاللَّهْ کَشانَم او را چندان به گِردِ گَردون
کَزْ جانِ دودرَنگش آتشْ عِیان بَرآرَم

ای بس عروسِ جان را روبَندِ تَن رُبایم
وَزْ عشقْ سَرکَشان را از خان و مان بَرآرَم

این جُمله جان‌ها را در عشقْ چَنگ سازم
وَزْ چَنگِ‌ بی‌زبانْ من سیصد زبان بَرآرَم

پُر کرد شَمسِ تبریز در عشقْ یک کَمانی
کَزْ عشقْ زِهْ بَرآیَد چون آن کَمان بَرآرَم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.