۳۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۲

ز روی آتش سوزان اگر خاشاک می روید
شهیدان محبت را ، گیاه از خاک می روید

ز چاک سینه ام صد شعله می خیزد، همین باشد
گیاهی کز زمین سینه های چاک می روید

کجا گردد نهان خونریزی چابک سوار من
که گر دستی نگهدارد، سر از فتراک می روید

چه سود از باغ جنت ، جلوه های دوست را نازم
که آن جا جان فشاندن از دل غمناک می روید

از آن آهوی معنی می چرد در وادی مستی
که کشت زهرناک از وادی ادراک می روید

ببین بر زرق زاهد، خندهٔ گل های بد نامی
مبین کز گوشهٔ دستار او مسواک می روید

به هر جا غمزهٔ او تیغ بر کف می رود، عرفی
شهیدی چون گیاه تشنه لب از خاک می روید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.