هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و حیرت در برابر جمال معشوق سخن میگوید. او از گریههایش به دلیل وصال معشوق و حسرت دوری از او مینالد. شاعر همچنین از ترس خود از زنده ماندن و ایجاد ملال برای معشوق میگوید و در پایان، به عشق بینظیر و فداکاری در راه معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از واژهها و مفاهیم مانند «نزع» و «حسرت» نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارند.
غزل شمارهٔ ۲۷۵
خوش آن که حیرتم از جلوهٔ جمال تو باشد
هجوم گریه ام از بادهٔ وصال تو باشد
چنین که حسن تو را فتنه دوست کرده ، ندانم
برای اهل قیامت ، چه در خیال تو باشد
به وصل چون بگدازد به حسرت تو سزاست
که مانع نگهش هم انفعال تو باشد
ز ضعف خویش هلاکم امید و می ترسم
که زنده مانم و این باعث ملال تو باشد
دم نزع چو ندیدم کسی به حال تو عرفی
مگر کسی که دل از جان کند، حلال تو باشد
هجوم گریه ام از بادهٔ وصال تو باشد
چنین که حسن تو را فتنه دوست کرده ، ندانم
برای اهل قیامت ، چه در خیال تو باشد
به وصل چون بگدازد به حسرت تو سزاست
که مانع نگهش هم انفعال تو باشد
ز ضعف خویش هلاکم امید و می ترسم
که زنده مانم و این باعث ملال تو باشد
دم نزع چو ندیدم کسی به حال تو عرفی
مگر کسی که دل از جان کند، حلال تو باشد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.