هوش مصنوعی:
این شعر از عرفی شیرازی بیانگر ناامیدی و درد شاعر از نابرآورده شدن آرزوهایش و بیعدالتیهای دنیاست. او از عدم یاری خداوند، سنگدلی زمانه، کوتاهی روزهای خوش و طولانی بودن شبهای غم شکایت دارد و احساس میکند که فلک به او بیاعتنایی کرده است. شاعر همچنین از ریا و شهرتطلبی برخی افراد ابراز ناخشنودی میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، ناامیدی و یأس موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا تأثیر منفی بر آنها بگذارد. این شعر بیشتر مناسب افرادی است که از بلوغ فکری و عاطفی کافی برای درک و پردازش چنین مضامینی برخوردارند.
غزل شمارهٔ ۲۷۴
گر خدا یار دلنواز نداد
به نوازش مرا نیاز نداد
آن که خوی پلنگ داد مرا
دل و طبع زمانه ساز نداد
دردم افزود روز کوته وصل
که سزای شب دراز نداد
چون به خود دوست داری ام که فلک
یک نشیب مرا فراز نداد
سیم قلب حیات از خِسّت
چرخ دانم گرفت و باز نداد
تا به نازم کُشد در آخر کار
اولم چون به چشم باز نداد
بس که عرفی به زرق شهرت داشت
قلب او را کسی گداز نداد
به نوازش مرا نیاز نداد
آن که خوی پلنگ داد مرا
دل و طبع زمانه ساز نداد
دردم افزود روز کوته وصل
که سزای شب دراز نداد
چون به خود دوست داری ام که فلک
یک نشیب مرا فراز نداد
سیم قلب حیات از خِسّت
چرخ دانم گرفت و باز نداد
تا به نازم کُشد در آخر کار
اولم چون به چشم باز نداد
بس که عرفی به زرق شهرت داشت
قلب او را کسی گداز نداد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.