هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از محدودیت‌های عقل و خرد در برابر شور و دیوانگی می‌گوید و از رهایی از قیدوبندهای اجتماعی و اخلاقی سخن می‌راند. او به دنبال تجربه‌های عمیق‌تر و آزادانه‌تر است و از روزمرگی و آرامش بی‌معنا شکایت دارد. همچنین، به عشق و رنج‌های آن اشاره می‌کند و از وابستگی به دیگران و غم فرزند می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و دیوانگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۲۷

تا چند به زنجیر خرد بند توان بود
بی مستی و آشوب جنون چند توان بود

جامی بکشم، تا به کی از اهل خرابات
شرمنده ز نشکستن سوگند توان بود

بی رنگی و دیوانگئی پیش بگیریم
تا چند خود آرای و خردمند توان بود

در ننگ فرورفتم و زین راحت و آرام
دردی نه، بلایی نه، چنین چند توان بود

گر مژدهٔ الماس دما دم برسانند
صد سال به یک زخم تو خرسند توان بود

یعقوب مده دل به جگر گوشهٔ مردم
تا چند اسیر غم فرزند توان بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.