هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از سفر روحانی خود به سوی عشق الهی سخن میگوید. او از رهایی از دنیای مادی و رسیدن به عشق حقیقی و فنا در آن صحبت میکند. شاعر از نیاز به عشق و فداکاری در راه آن میگوید و خود را فدایی عشق الهی میداند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۲۰
بارِ دِگَر ذَرّهوار، رَقص کُنان آمدیم
زان سویِ گَردونِ عشقْ چَرخ زنان آمدیم
بر سَرِ میدانِ عشق، چون که یکی گو شدیم
گَهْ به کَران تاختیم، گَهْ به میان آمدیم
عشقْ نیاز آوَرَد، گَر تو چُنانی رَواست
ما چو از آن سوتَریم ما نه چُنان آمدیم
خواجهٔ مَجْلِس تویی، مَجْلِسیان حاضرند
آبِ چو آتش بیار، ما نه بنان آمدیم
شُکر که ناداشت وارْ از سَبَبِ زَخمِ تو
چون که به جان آمدیم، زود به جان آمدیم
شَمسِ حَق این عشقِ تو، تشنهٔ خونِ من است
تیغ و کَفَن در بَغَلْ بَهرِ همان آمدیم
جُز نَمَکَتْ نَشْکَند شورشِ تبریز را
فَخْرِ زمین در غَمَت، شورِ زمان آمدیم
زان سویِ گَردونِ عشقْ چَرخ زنان آمدیم
بر سَرِ میدانِ عشق، چون که یکی گو شدیم
گَهْ به کَران تاختیم، گَهْ به میان آمدیم
عشقْ نیاز آوَرَد، گَر تو چُنانی رَواست
ما چو از آن سوتَریم ما نه چُنان آمدیم
خواجهٔ مَجْلِس تویی، مَجْلِسیان حاضرند
آبِ چو آتش بیار، ما نه بنان آمدیم
شُکر که ناداشت وارْ از سَبَبِ زَخمِ تو
چون که به جان آمدیم، زود به جان آمدیم
شَمسِ حَق این عشقِ تو، تشنهٔ خونِ من است
تیغ و کَفَن در بَغَلْ بَهرِ همان آمدیم
جُز نَمَکَتْ نَشْکَند شورشِ تبریز را
فَخْرِ زمین در غَمَت، شورِ زمان آمدیم
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.