هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، به مضامینی همچون پیری، ضعف، ناامیدی، و دوری از عافیت میپردازد. شاعر از تباهی کشتی زندگی در ساحل آخر، اعتماد نابجا به دوستان در دوران پیری، و تأثیر منفی اختلاط با مردم نالایق سخن میگوید. همچنین، به لزوم پذیرش ضعف در پیری، اهمیت صحبت مردان بزرگ، و نقش فقر در اصلاح طبع انسان اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان بالای 16 سال یافت میشود. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و پیری ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۵۳
رفته رفته عافیت همکینهخواهی میکند
ساحل آخر کشتی ما را تباهی میکند
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند
خانهها روشن چراغ صبحگاهی میکند
آسمان زین دور مفعولی که ننگ دورهاست
اختلاط خلق را معجون باهی میکند
هرزهگویی بسکه در اهل تعین غالبست
لطف معنی را به لب نگذشته واهی میکند
زاختلاط خشکطبعان محو مژگان میشود
خامه هم هرچند اشک از دیده راهی میکند
پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد
قامت خم گشته بر ما کجکلاهی میکند
نیست بیجوهر نیام از پهلوی اقبال تیغ
صحبت مردان محنت را سپاهی میکند
حسن میداند تقاضای جنون عاشقان
گر تغافل مینماید عذرخواهی میکند
بس که پیشیم از گروتازان میدان امل
باد محشر هم قفای ما سیاهی می کند
در گلستانی که حرف سرو او گردد بلند
گر همه طوبی سر افرازد گیاهی میکند
چون حیا غالب شود از لاف نتوان دم زدن
هرکه باشد زیر آب آواز ماهی میکند
نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر
خلق را آدم همین بیدستگاهی میکند
ساحل آخر کشتی ما را تباهی میکند
دوستان بر موی پیری اعتماد عیش چند
خانهها روشن چراغ صبحگاهی میکند
آسمان زین دور مفعولی که ننگ دورهاست
اختلاط خلق را معجون باهی میکند
هرزهگویی بسکه در اهل تعین غالبست
لطف معنی را به لب نگذشته واهی میکند
زاختلاط خشکطبعان محو مژگان میشود
خامه هم هرچند اشک از دیده راهی میکند
پیر گردیدیم حکم ضعف باید پیش برد
قامت خم گشته بر ما کجکلاهی میکند
نیست بیجوهر نیام از پهلوی اقبال تیغ
صحبت مردان محنت را سپاهی میکند
حسن میداند تقاضای جنون عاشقان
گر تغافل مینماید عذرخواهی میکند
بس که پیشیم از گروتازان میدان امل
باد محشر هم قفای ما سیاهی می کند
در گلستانی که حرف سرو او گردد بلند
گر همه طوبی سر افرازد گیاهی میکند
چون حیا غالب شود از لاف نتوان دم زدن
هرکه باشد زیر آب آواز ماهی میکند
نیست ممکن بیدل اصلاح طبایع جز به فقر
خلق را آدم همین بیدستگاهی میکند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.