هوش مصنوعی: این شعر از بیدل، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر احساسات عمیق انسانی مانند عجز، شرم، نیاز و عشق است. شاعر از ناتوانی در رسیدن به آرزوها و بلندپروازی‌هایش سخن می‌گوید و از رنج‌های روحی و عاطفی خود می‌نالد. او به مفاهیمی مانند عشق، نیاز، شرم و بلندپروازی اشاره می‌کند و از زندگی پرچالش و ناکامی‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناکامی و رنج نیاز به تجربه‌ی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۴۵۷

یارب چه‌سان‌کنم به هوای دعا بلند
دستی‌ که نیست چون مژه جز بر قفا بلند

صد نیستان تهی شدم از خود ولی چه سود
هویی نکرد گردن از این‌کوچه‌ها بلند

عجزم رضا نداد به رعنایی کلاه
گشتم همان چو آبله در زیر پا بلند

از بسکه شرم داشتم از یاد قامتش
دل شیشه‌ها شکست و نکردم صدا بلند

عرض اثر، نشانهٔ آفات گشتن است
جمعیت ازسری‌که نشد هیچ جا بلند

کلفت نوای دردسر هیچکس نه‌ایم
در پرده‌های خامشی آواز ما بلند

ساغر به طاق همت منصور می‌کشیم
بر دوش ما سری است زگردن جدا بلند

جز گرد احتیاج‌ که ننگ تنزّه است
موجی نیافتیم درآب بقا بلند

خط بر زمین‌ کش‌، از هوس خام صبرکن
دیوار اعتبار شود تا کجا بلند

در احتیاج بر در بیگانه خاک شو
اما مکن نظربه رخ آشنا بلند

عشق از مزاج دون نکند تهمت هوس
در خانه‌های پست نگردد هوا بلند

بیدل ز بس که منفعل عرض هستی‌ایم
سر می‌کند عرق ز گریبان ما بلند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.