هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر سبک هندی، سرشار از تصاویر پیچیده و استعاره‌های زیبا است. شاعر از عشق، جدایی، درد، و حیرت سخن می‌گوید و با استفاده از عناصر طبیعت مانند گل، باغ، شب، و صبح، احساسات درونی خود را بیان می‌کند. او از ناتوانی در بیان کامل دردها می‌گوید و دنیا را سرشار از وهم و خیال می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل استفاده از زبان استعاری و مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. درک کامل آن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و سبک هندی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۹۵

شب‌ که از جوش خیالت بزم‌ گلشن تنگ بود
برهوا چون نکهت‌گل آشیان رنگ بود

بعد ازبن از سایه باید دید عرض آفتاب
تا تغافل داشت حسن آیینهٔ ما زنگ بود

کس نمی‌گردد حریف منع از خود رفتگان
غنچه هم عمری به ضبط دامن دل چنگ بود

نوحه توفان ‌کرد هرجا نغمه سرکردیم ما
ساز ما را خیر باد عیش پیشاهنگ بود

هر قدر اسباب دنیا بیش‌، بار وهم بیش
مزرع هر کس درینجا سبز دیدم بنگ بود

ناله‌ای را از گداز شیشه موزون کرده‌ام
پیش ازبنم قلقل آوازشکست سنگ بود

ناتوانی برنیاورد از طلسم حیرتم
همچو موج‌ گوهرم یک ‌گام‌ صد فرسنگ بود

هر بن‌مویم به‌پیری آشیان ناله‌ای‌ست
یک سر و چندین‌گریبان نغمهٔ این چنگ بود

بی‌نشان ‌بود این ‌چمن ‌گر وسعتی ‌می‌د‌‌اشت ‌دل
رنگ می بیرون نشست از بس که مینا تنگ بود

شب بهٔاد نوگلی چون غنچه پیچیدم به خویش
صبح بیدل درکنارم یک‌گلستان رنگ بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.