هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، بیانگر درد فراق، ناامیدی از وصال معشوق و تأملات عمیق شاعر درباره عشق، هستی و رنج‌های روحی است. تصاویر شعری مانند آینه، شمع، فانوس و طاووس، نمادین هستند و بر مفاهیمی مانند عشق ناکام، حسرت و جستجوی معنا تأکید دارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و لحن غنایی سنگین، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن更适合 افرادی که دارای تجربیات عاطفی و شناخت ادبی بیشتری هستند.

غزل شمارهٔ ۱۵۰۱

تا دل از انجمن وصل تو مأیوس نبود
جوهر ناله درین آینه محسوس نبود

شب که شوق تو خسک در جگر محفل ریخت
شعلهٔ شمع به بیتابی فانوس نبود

بسکه نرنگ دو عالم به خرامت فرش است
نقش پا هم به رهت جز پر طاووس نبود

یاد آن عیش‌ که در انجمن ذوق وصال
داشت پیغام جضوری ‌که به صد بوس نبود

سعی پرواز من آخر عرقی ریخت به خاک
اشک هم اینقدرش‌ کوشش معکوس نبود

تا بر آییم ز خجلتکدهٔ دام امید
بال برهم زدنی جز کف افسوس نبود

سیر آیینهٔ دل ضبط نفس می‌خواهد
ورنه آزادی ما اینهمه محبوس نبود

نوبهاری ‌که تصور به خیالش خون است
ما به آن رنگ ندیدیم‌که محسوس نبود

جلوه در محفل ما جمله نقاب‌آرایی‌ست
شمع آن بزم نیفروخت‌که فانوس نبود

در تظلمکده دیر محبت بیدل
ناله فریاد دلی داشت‌که ناقوس نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.