هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از بیدل، شاعر بزرگ فارسی، بیانگر مفاهیم عمیقی مانند عشق، تسلیم، خودشناسی و رهایی از تعلقات دنیوی است. شاعر از عشق به عنوان نیرویی متعالی یاد می‌کند که تنها با نفی خود و تسلیم محض قابل دستیابی است. او از ضعف انسان در برابر عشق و نیاز به رهایی از غرور سخن می‌گوید و به دنبال حقیقتی فراتر از ظواهر دنیاست.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ای دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲۷

شوق موسی نگهم رام تسلی نشود
تا دو عالم چمن‌اندود تجلی نشود

همچو یاقوت نخواهی سر تسلیم افراخت
تا به طبع آتش و آب تو مساوی نشود

عیش هستی اگر آمادهٔ رسوایی نیست
قلقل شیشه‌ات آن به که منادی نشود

رم نما جلوه نگاهی به کمندم دارد
صید من رام فسونهای تسلی بشود

نفی خود کرده‌ام آن جوهر اثبات کجاست
تا کی این لفظ رود از خود و معنی نشود

ضعف سرمایه‌ام از لاف غرور آزادم
من و آهی که رگ‌گردن دعوی نشود

چون شرر دیده وران می‌گذرند از سر خویش
این عصا راهبر مقصد اعمی نشود

عشق اگر عام کند رسم خودآرایی را
محملی نیست در‌ین دشت‌که لیلی نشود

خامشی پرده برانداز هزار اسرار است
نفس سوخته یارب دم عیسی نشود

سربلند تب خورشید محبت بیدل
زیردست هوس سایهٔ طوبی نشود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.