هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالات روحی و عاطفی خود سخن می‌گوید. او از غم و اندوه، بخت بد، و احساس تنهایی می‌گوید و در عین حال به دنبال کمک و رهایی از این حالات است. شاعر به مفاهیمی مانند محدودیت و بی‌حدی، حسد، و جستجوی معنویت اشاره می‌کند. او همچنین از تلاش برای رهایی از قید و بندهای دنیوی و رسیدن به وحدت و کمال سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسد، محدودیت، و جستجوی معنویت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۳۶

به گِردِ تو چو نگردم، به گِردِ خَود گردم
به گِردِ غُصّه و اندوه و بَختِ بَد گردم

چو نیم‌مَستْ من از خواب بَرجَهَم به صَبوح
به گِردِ ساقیِ خود، طالِبِ مَدَد گردم

به گِردِ لُقمهٔ مَعْدودْ خلق گَردانند
به گِردِ خالِق و بر نَقْدِ‌ بی‌عَدَد گردم

قَوامِ عالَمِ مَحدود، چون زِ‌ بی‌حَدّی‌ست
مگیر عیب اگر من بُرون زِ حَد گردم

کسی که او لَحَدِ سینه را چو باغی کرد
رَوا نداشت که من بستهٔ لَحَد گردم

لَحَد چه باشد؟ در آسْمان نگُنجَد جان
زِ پنج و شش گُذرم زود بر اَحَد گردم

اگر چه آیِنهٔ روشنَم، زِ بیم غُبار
رَوا بُوَد که دو سه روز بر نَمَد گردم

اگر گُلی بُده‌ام، زین بهارْ باغ شَوَم
وَگَر یکی بُدِه‌ام، زین وصالْ صد گردم

میانِ صورت‌ها این حَسَد بُوَد ناچار
ولی چو آیِنه گشتم، بر حَسَد گردم

من از طَویلهٔ این حَرف می‌رَوَم به چَرا
سُتورِ بَسته نِیَم، از چه بر وَتَد گردم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.