هوش مصنوعی:
این شعر به مفاهیمی مانند عشق، وهم و خیال، گذر زمان، و حقیقت وجودی انسان میپردازد. شاعر از آیینه به عنوان نمادی از خودآگاهی و حقیقت استفاده میکند و تأکید دارد که انسان بدون رسیدن به درجهای از مستی (شاید عرفانی یا عشقی) نمیتواند به حقیقت وجودی خود پی ببرد. همچنین، شعر به موضوعاتی مانند فنا، عشق، و جستجوی معنویت اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵
هوش تا عافیت آیینهٔ مستی نشود
نیست ممکنکهکندکاری و عاصی نشود
باخبر باش که نگذشتهای از عالم وهم
نقش فردای تو تا آینهٔ دی نشود
خون عشاق، وطن در رگ بسمل دارد
نیست این آب از آن چشمه که جاری نشود
تا به کی شبههپرس حق و باطل بودن
مرد این محکمه آن است که قاضی نشود
به هوس راحت جاوید زکف باختهایم
شعله داغ است اگر مست ترقی نشود
بیتو بر لاله و گل چشم هوس نگشادم
که به رویم مژه برگردد و سیلی نشود
از بدآموزی تنهایی دل میترسم
که دهی منصب آیینه و راضی نشود
آه از آن داغ که خاکستر شوقآلودم
در غم سرو تو واسوزد و قمری نشود
تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل
باخبر باشکه رخت تو نمازی نشود
نیست ممکنکهکندکاری و عاصی نشود
باخبر باش که نگذشتهای از عالم وهم
نقش فردای تو تا آینهٔ دی نشود
خون عشاق، وطن در رگ بسمل دارد
نیست این آب از آن چشمه که جاری نشود
تا به کی شبههپرس حق و باطل بودن
مرد این محکمه آن است که قاضی نشود
به هوس راحت جاوید زکف باختهایم
شعله داغ است اگر مست ترقی نشود
بیتو بر لاله و گل چشم هوس نگشادم
که به رویم مژه برگردد و سیلی نشود
از بدآموزی تنهایی دل میترسم
که دهی منصب آیینه و راضی نشود
آه از آن داغ که خاکستر شوقآلودم
در غم سرو تو واسوزد و قمری نشود
تا به سیلاب فنا وانگذاری بیدل
باخبر باشکه رخت تو نمازی نشود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.