هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی همچون عشق، تقدیر، زندگی و مرگ، و رابطه‌ی انسان با جهان هستی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند سایه، نور، عشق، و تقدیر برای بیان احساسات عمیق خود استفاده می‌کند. در برخی ابیات، به ناامیدی و شکست اشاره شده، در حالی که در دیگر بخش‌ها، امید و عروج روح مورد توجه قرار گرفته است. همچنین، نقدی به صوفیان و رفتارهای ریاکارانه نیز دیده می‌شود.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن برای کسانی مناسب است که از بلوغ فکری و تجربه‌ی کافی برای درک مضامین انتزاعی برخوردار باشند.

غزل شمارهٔ ۱۵۴۶

کجاست سایه که هستیش دستگاه شود
حساب ما چقدر بر نفس‌ کلاه شود

مگر عدم برد از سایه تیرگی ورنه
چه ممکن است‌ که بیگاه ما پگاه شود

شکست دل نشود بی‌گداز عشق درست
رود به آتش اگر شیشه دادخواه شود

به نور جلوهٔ او ناز زندگی داریم
نفس‌کجاست اگر شمع بی‌نگاه شود

بر آفتاب قیامت برات خواب برد
کسی که سایهٔ دست تواش پناه شود

در این بساط ندانم چه بایدم‌ کردن
چو آن فقیر که یکباره پادشاه شود

کسی ستم‌زدهٔ حکم سرنوشت مباد
چو صفحه پی سپر خامه شد سیاه شود

خراش جبههٔ تسلیم عذرخواه خطاست
به سر دوید چو پا منحرف ز راه شود

عروج عالم اقبال زندگی در دست
نفس به عالم دیگر رسد چو آه شود

خروش بی‌مزهٔ صوفیان کبابم کرد
دعا کنید که میخانه خانقاه شود

مخواه روکش این دوستان خنده‌کمین
تبسمی‌که چو بالید قاه‌قاه شود

چو شمع سر به هوا گریه می‌کنم بیدل
که پیش پای ندیدن مباد چاه شود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.