هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه، عجز و نیاز در برابر عشق، و تلاش برای رسیدن به کمال معنوی است. شاعر از سختی‌های راه عشق و فقر معنوی سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند موج، سنگ، و آیینه، احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۵۴

کی به آسانی دم آبم میسر می‌شود
دل به صد خون می‌گدازم تا لبی تر می‌شود

گر به این‌کلفت فغانم ربشه برگردون زند
سدره تا طوبی ز بار دل صنوبر می‌شود

سنگ را هم می‌توان برداشت بر دوش شرار
گر گرانیهای دل از ناله کمتر می‌شود

بی‌کمالی نیست معنی بر زبان خامشان
موج چون در جوی تیغ آسود جوهر می‌شود

خاک راه فقر بودن آبروی ما بس است
گر مس مردم ز فیض‌کیمیا زر می‌شود

نیست بی‌القای معنی حیرت سرشار ما
طوطی از آیینهٔ روشن سخنور می‌شود

حسرت دل را حساب از دیده باید خواستن
هرچه دارد شیشهٔ ما وقف ساغر می‌شود

در دبستان جنون از بس پریشان دفتریم
صفحهٔ ما را چو دریا موج مسطر می‌شود

شبنم اشکم عرق‌ گل ‌کرده‌ام یا آبله
کز سراپایم گداز دل مصور می‌شود

بسکه شرم خودنمایی آب می‌سازد مرا
آینه در عرض تمثالم شناور می‌شود

سکته بر طبع روان ظلم است جایز داشتن
بحر می‌لرزد بر آن موجی‌ که‌ گوهر می‌شود

بیدل از بی‌دستگاهی سر به‌ گردون سوده‌ایم
بال ما را ریختن پرواز دیگر می‌شود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.