هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند آزادی روح، خودشناسی، عشق الهی، تواضع، و دوری از غرور میپردازد. شاعر از استعارههای زیبایی مانند قطره، موج، شعله، و آیینه استفاده کرده تا مفاهیم عمیق را بیان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند که برای مخاطبان با دانش ادبی و فکری بالاتر مناسبتر است.
غزل شمارهٔ ۱۵۵۳
دل چو آزاد از تعلق شد منور میشود
قطره ای کز موج دامن چید گوهر میشود
گرد هستی عقدهٔ پرواز عالی فطرتیست
از حجاب دود خویش این شعله اخگر می شود
ای که از لطف حقیقت آگهی خاموش باش
یک سخن هم کز دو لب خیزد مکرر میشود
در خموشی بس حلاوتهاست از نی کن قیاس
چون نوا در دل گره گردید شکر میشود
هیچکس را در محعت شرم همچثبمی مباد
در هوایت هرکه گرید دیدهام تر میشود
عیبجو گر لاف بینش میزند آیینهوار
تیرباران زبان طعن جوهر میشود
گاو و خر از آگهی انسان نخواهدگشت لیک
آدمی گر اندکی غافل شود خر میشود
شوق میباید ز پا افتادگیها هم عصاست
خضر راهی گر نباشد جاده رهبر میشود
باد کبر از سر برون کن ور نه مانند حباب
عاقبت این باده سنگ کاسهٔ سر میشود
تا گهر دارد صدف از شور دریا غافل است
آب در گوش کسی چون جا کند کر میشود
سجدهٔ سنگیندلان آیینهٔ نامحرمی است
میل آهن گر دوتا شد حلقهٔ در میشود
عجز نومید از طواف کعبهٔ مقصود نیست
لغزش پای ضعیفان دست دیگر میشود
در عدم هم دور حسرتهای ما موقوف نیست
خاک مستان رنگ تا گرداند ساغر میشود
غیر عزلت نیست بیدل باعث افواه خلق
مرغ شهرت را خم این دام شهپر میشود
قطره ای کز موج دامن چید گوهر میشود
گرد هستی عقدهٔ پرواز عالی فطرتیست
از حجاب دود خویش این شعله اخگر می شود
ای که از لطف حقیقت آگهی خاموش باش
یک سخن هم کز دو لب خیزد مکرر میشود
در خموشی بس حلاوتهاست از نی کن قیاس
چون نوا در دل گره گردید شکر میشود
هیچکس را در محعت شرم همچثبمی مباد
در هوایت هرکه گرید دیدهام تر میشود
عیبجو گر لاف بینش میزند آیینهوار
تیرباران زبان طعن جوهر میشود
گاو و خر از آگهی انسان نخواهدگشت لیک
آدمی گر اندکی غافل شود خر میشود
شوق میباید ز پا افتادگیها هم عصاست
خضر راهی گر نباشد جاده رهبر میشود
باد کبر از سر برون کن ور نه مانند حباب
عاقبت این باده سنگ کاسهٔ سر میشود
تا گهر دارد صدف از شور دریا غافل است
آب در گوش کسی چون جا کند کر میشود
سجدهٔ سنگیندلان آیینهٔ نامحرمی است
میل آهن گر دوتا شد حلقهٔ در میشود
عجز نومید از طواف کعبهٔ مقصود نیست
لغزش پای ضعیفان دست دیگر میشود
در عدم هم دور حسرتهای ما موقوف نیست
خاک مستان رنگ تا گرداند ساغر میشود
غیر عزلت نیست بیدل باعث افواه خلق
مرغ شهرت را خم این دام شهپر میشود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.