هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از مفاهیمی مانند حسرت، عشق، جدایی، امید و نومیدی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند شمع، فانوس، گلشن، و طاووس، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند. همچنین، مفاهیمی مانند جستجوی حقیقت، رهایی و اسارت در تخیل نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۹۱

که دارد جوهر تحقیق حسرتگاه ناموسش
جهانتاب است شمع و بیضهٔ عنقاست فانوسش

تبسم ریز صبحی رفت از گلشن‌ که تا محشر
به هر سو غنچه‌ها لب می‌کند از حسرت بوسش

خیال عشق چندان شست اوراق دلایل را
که در آیینه نتوان یافتن تمثال جاسوسش

نوید وصل آهنگی‌ست وقف ساز نومیدی
اگر دل بشکند زین نغمه نگذارند مأیوسش

درین محفل به هر جا شیشهٔ ما سرنگون‌ گردد
خم طاق شکست دل نماید جای پا بوسش

شکستم در تمنای بهارت شیشهٔ رنگی
که هر جا می‌رسم پر می‌زند آواز طاووسش

جهان یکسر حقست‌، آری مقیّد مطلق است اینجا
ز مینا هر که آگه شد پری ‌گردید محسوسش

ز دیرستان عشقت در جگر جوش تبی دارم
که از تبخاله می‌باید شنیدن بانگ ناقوسش

دگر می‌تاختم با ناز در جولانگه فطرت
به این خجلت عرق ‌کردم ‌که نم زد پوست بر کوسش

زمان فرصت دیدار رفت اما من غافل
به وهم آیینه صیقل می‌زنم از دست افسوسش

به آزادی پری می‌زد نفس در باغ ما بیدل
تخیل‌ گشت زندانش توهُم‌ کرد محبوسش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.