هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، آزادی، حقیقت، و رازهای وجودی می‌پردازد. شاعر از تصاویر نمادین مانند برق، گلستان، آیینه، و طاووس استفاده می‌کند تا مفاهیم عمیق روحانی و انسانی را بیان کند. همچنین، نقدی ظریف به جامعه و ارزش‌های آن دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و نمادین ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای درک داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۵

ز برق بی‌نیازی خنده‌ها دارد گلستانش
شکست ما تماشا کن مپرس از رنگ پیمانش

دل و آیینهٔ رازش معاذالله چه بنماید
کف خاکی‌که درکسب صفاکردند بهتانش

درین صحراگل آسوده رنگی نقد مجنونی
که شد مژگان چشم آبله خار مغیلانش

درین بزم آبرو خواهی زآیین ادب مگذر
که اشک آخرتپیدن می‌کند با خاک یکسانش

گشاد دل که از ما جوهر تدبیر می‌خواهد
گره باقی‌ست در کار گهر تا هست دندانش

جنون آزادیی دارد چه پیراهن چه عریانی
صدا یک دامن افشانده‌ست بر بیداد پنهانش

چه می‌دانند خوبان قیمت دلهای مشتاقان
به‌کف جنسی‌که مفت آمد نباشد قدر چندانش

ندانم واصل بزم یقین‌کی می‌شود زاهد
هنوز از سبحه می‌لغزد به صد جا پای ایمانش

مخور جام فریب از محفل‌کمفرصت هستی
شرار کاغذ است آیینهٔ عرض چراغانش

زخون هرچند رنگی نیست تیغ قاتل ما را
قیامت می‌چکد هرگه بیفشارند دامانش

هجوم خط نشد آخر حجاب شوخی حسنت
که آتش در طلسم دود نتوان‌کرد پنهانش

به رنگ بیضهٔ طاووس چشم بسته‌ای دارم
که یک مژگان گشودن می‌کند صد رنگ حیرانش

تو هم بیدل خیال چند سوداکن به بازاری
که چون آیینه تمثالست یکسر جنس دکانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.