هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی مانند ناپایداری دنیا، غرور و خودنمایی بی‌ثمر، بی‌اعتباری قدرت و ثروت، و اهمیت قناعت و عشق واقعی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی، از تباهی ارزش‌های ظاهری و حقیقت جاویدان عشق و معرفت سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن از نظر زبانی پیچیده و پر از استعاره‌های عمیق است که درک آن به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، مفاهیم فلسفی و عرفانی آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۲۳

مپرسید از نگین شاه و اقبال نفس‌ کاهش
به چندین کوچه افکنده‌ست سعی نام در چاهش

خودآرایی به دیهیم زر و یاقوت می‌نازد
ز ماتم ‌کرده غافل خاک رنگین بر سر جاهش

اگر شخص طلب قدر جنون مفلسی داند
گریبان دامن آراید به طوف دست ‌کوتاهش

ره امن از که پرسم در جنون سامان بیابانی
که محشر چشم می‌پوشد به مژگان پر کاهش

چو آن‌ گل ‌کز سر و دستار مستی بر زمین افتد
به لغزیدن من از خود رفتم و دل ماند درراهش

عنان‌گیر غبار سینه چاکان نیست‌گردون هم
سحر هر سو خرامد کوچه‌ها پیداست در راهش

سراپای ‌گهر موج است اگر آغوش بگشاید
گره تاریست کز پیچیدگی کردند کوتاهش

هلال آیینه‌دار است ای ز سامان طلب غافل
که از خمیازهٔ یک ریشه بالد خرمن ماهش

قناعت در مزاج خلق دون فطرت نمی‌باشد
پریشان‌ کرد عالم را زمین آسمان خواهش

چه امکانست رمز پردهٔ این وهم بشکافی
که عنقا غفلتست و سعی دانش نیست آگاهش

زبان درکام دزدد هرکه درس عشق می‌خواند
برون لفظ و خط راهی ندارد در ادبگاهش

گر اسقاط اضافات است منظور یقین بیدل
بس است الله الله از من‌الله و الی‌اللهش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.