هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا یا یکی از شاعران صوفیمسلک است که به موضوع عشق و فنا در راه معشوق میپردازد. شمع به عنوان نماد عاشق در راه عشق میسوزد و فنا میشود. مفاهیمی مانند ذوق فنا، ترک تعلقات دنیوی، و اظهار عشق بیپروا در شعر به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعارههای پیچیده است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین برخی اصطلاحات و مفاهیم ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۵۹
از عدم مشکل نه آسان سیر امکانکرد شمع
داغ شد افروخت اشک و آه سامان کرد شمع
بسکه از ذوق فنا در بزم جولانکرد شمع
ترک تمهید تعلقهای امکان کرد شمع
از هجوم شوق بیروی تو در هر جاکه بود
دود آه اظهار از هر تار مژگان کرد شمع
آب حیوان و دم عیسی نگردد چون خجل
سر به تیغش داد و جان تازه سامانکرد شمع
آه عاشق آتش دل را دلیل روشن است
فاش شد هر چند درد خویش پنهان کرد شمع
رشتهٔ جان سوخت بر سر زد گل سودا گداخت
جای تا در محفل ناز آفرینان کرد شمع
دید در مجلس رخش از شرم او گردید آب
خویش را چون نقش پا با خاک یکسان کرد شمع
داغ شد افروخت اشک و آه سامان کرد شمع
بسکه از ذوق فنا در بزم جولانکرد شمع
ترک تمهید تعلقهای امکان کرد شمع
از هجوم شوق بیروی تو در هر جاکه بود
دود آه اظهار از هر تار مژگان کرد شمع
آب حیوان و دم عیسی نگردد چون خجل
سر به تیغش داد و جان تازه سامانکرد شمع
آه عاشق آتش دل را دلیل روشن است
فاش شد هر چند درد خویش پنهان کرد شمع
رشتهٔ جان سوخت بر سر زد گل سودا گداخت
جای تا در محفل ناز آفرینان کرد شمع
دید در مجلس رخش از شرم او گردید آب
خویش را چون نقش پا با خاک یکسان کرد شمع
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.