هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات و تجربیات خود در طبیعت و زندگی می‌گوید. او از زیبایی‌های باغ و گل‌ها سخن می‌گوید، اما در عین حال از دردها و رنج‌های زندگی نیز یاد می‌کند. شاعر به مفاهیمی مانند عشق، جنون، تنهایی و جستجوی معنا اشاره دارد و از تضادهای زندگی مانند نور و تاریکی، یقین و شک، و عافیت و رنج سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۶۷

به ذوق‌ گرد رهت می‌دوم سراسر باغ
ز بوی‌ گل نمکی می‌زنم به زخم دماغ

سزد که بیخودی‌ام بخشد از بهار سراغ
پی شکستن رنگی رسیده است به باغ

به فکر عافیت از سر گذشته‌ام لیکن
چو شمع یافته‌ام زبر پای خوبش سراغ

هزار جلوه زیان کرده‌ام ز بیخبری
چه رنگها که نرفته‌ست از کف صبّاغ

ز نقد عیش جنون یاس مهر جام مپرس
به غیر داغ میی نیست در پیالهٔ داغ

به عالمی‌ که سخن داغ بی‌رواجی‌هاست
چو غنچه بر لب خاموش چیده‌ایم دماغ

در آفتاب یقین چرخ و انجمش عدم است
چو شب‌ گمان تو طاووس بسته بر پر زاغ

فضولی تو مقابل پسند یکتایی است
مباد جلوهٔ تحقیق‌ کس به آینه داغ

چراغ رهگذر باد در نمی‌گیرد
درین چمن چقدر سعی لاله سوخت دماغ

ز دور چرخ درین انجمن‌ که دارد باد
به هوش باش‌ که مستان شکسته‌اند ایاغ

چه‌ کوری است‌ که خفاش طینتان دلیل
به سیر خانهٔ خورشید می‌برند چراغ

غبار عالم اندیشهٔ کی‌ام بیدل
که دارم از چمن اعتبار رنگ فراغ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.