هوش مصنوعی:
این شعر به زیباییهای فصل بهار و جلوههای طبیعت مانند گلها، باغها و شبنم میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا، احساسات خود را نسبت به بهار و تأثیر آن بر روح و جان بیان میکند. همچنین، اشعار به مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، و شادی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این شعر به دلیل استفاده از زبان ادبی و استعارههای پیچیده، برای کودکان ممکن است قابل درک نباشد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند از زیباییهای ادبی و معنای عمیق آن لذت ببرند.
غزل شمارهٔ ۱۹۴۰
ای بهار جلوهات را شش جهت دربار گل
بی رخت در دیدهٔ من میخلد چون خار گل
یک نگه نظارهات سر جوش صد میخانه می
یک تبسم کردنت آغوش صد گلزار گل
درگلستانی که بوی وعدهٔ دیدار توست
میکند جای نگه چون برگ از اشجارگل
اینقدر در پردهٔ رنگ حنا شوخی کجاست
میزند جوش ازکف پایت به این هنجارگل
تا به کی پوشد تغافل بر سراپایت نقاب
در دل یک غنچه نتوان یافت این مقدارگل
بر رخ هر گلبن از شبنم نقاب افکندهاند
تا ز خواب نازگردد بر رخت بیدارگل
نیست ممکن گر کند در عرض شوخیهای ناز
لالهرویان را عرق بیرنگ از رخسارگل
میزند در جمع احباب از تقاضای بهار
سایهٔ دست کرم بر گوشهٔ دستار گل
ساز عیش از قلقل مینا قیامت غلغل است
ابر رنگ نغمه میبندد به روی تار گل
ریشهها را گر به این سامان نمو بخشد هوا
موی سر چون خامهٔ تصویر آرد بارگل
نوبهارست و طراوت شوخیی دارد به چنگ
بویگل از غنچهکرده نغمه از منقارگل
بیدل از اندیشهٔ لعلش به عجزم معترف
میکند در عرض جرأت رنگ استغفار گل
بی رخت در دیدهٔ من میخلد چون خار گل
یک نگه نظارهات سر جوش صد میخانه می
یک تبسم کردنت آغوش صد گلزار گل
درگلستانی که بوی وعدهٔ دیدار توست
میکند جای نگه چون برگ از اشجارگل
اینقدر در پردهٔ رنگ حنا شوخی کجاست
میزند جوش ازکف پایت به این هنجارگل
تا به کی پوشد تغافل بر سراپایت نقاب
در دل یک غنچه نتوان یافت این مقدارگل
بر رخ هر گلبن از شبنم نقاب افکندهاند
تا ز خواب نازگردد بر رخت بیدارگل
نیست ممکن گر کند در عرض شوخیهای ناز
لالهرویان را عرق بیرنگ از رخسارگل
میزند در جمع احباب از تقاضای بهار
سایهٔ دست کرم بر گوشهٔ دستار گل
ساز عیش از قلقل مینا قیامت غلغل است
ابر رنگ نغمه میبندد به روی تار گل
ریشهها را گر به این سامان نمو بخشد هوا
موی سر چون خامهٔ تصویر آرد بارگل
نوبهارست و طراوت شوخیی دارد به چنگ
بویگل از غنچهکرده نغمه از منقارگل
بیدل از اندیشهٔ لعلش به عجزم معترف
میکند در عرض جرأت رنگ استغفار گل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.