هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از بیدل دهلوی، با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند گل، بهار و طاووس، به مفاهیمی مانند عشق، تسلیم، خموشی و گذر عمر می‌پردازد. شاعر از رازهای عشق و زندگی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که گاه سکوت و درون‌نگری بهتر از هر گفتاری است. همچنین، هشدار می‌دهد که عمر کوتاه است و نباید به ظواهر فریبنده دنیا دل بست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۳۹

گر کند طاووس حیرتخانهٔ اسباب گل
دستگاه رنگ او بیند همان در خواب‌گل

ای بهار از خودفروشان دکان رنگ باش
بی دماغانیم ما اینجا ندارد باب گل

جز خموشی بر نتابد محفل تسلیم عشق
از چراغ‌ کشنه اینجا می‌کند آداب‌ گل

از خودم یاد جمال میفروشی برده است
کز تبسم جمع دارد با شراب ناب‌ گل

آفت ایجاد است ساز زندگی هشیار باش
از طراوت خانه دارد در ره سیلاب‌ گل

فیض خاموشی به یاد لب ‌گشودنها مده
ای ز خود غافل همین در غنچه دارد آب‌گل

گلشن داغیم از نشو و نمای ما مپرس‌
در بهار ما ز آتش می‌شود سیراب‌گل

موی چینی‌گر به سامان سفیدی می‌رسد
شام ما هم می‌تواند چیدن از مهتاب‌گل

بیقرار عشق هرگز روی جمعیت ندید
جز پریشانی نکرد از نالهٔ بیتاب‌گل

غرهٔ عشرت مشو کاین نوبهار عمر نام
نا امیدی نکهت است و مطلب نایاب ‌گل

ای‌غنیمت‌! جلوه‌ای‌، فرصت‌پریشان وحشتست
رنگی از طبع هوس خندیده‌ای دریاب گل

معنی روشن به چندین پیچ و تاب آمد به‌ کف
کرد بیدل‌ گوهر ما از دل گرداب‌ گل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.