هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رهایی از هوس‌ها و رسیدن به سجود و عجز در برابر خداوند سخن می‌گوید. او از فرود آمدن بر سایه دیوار، عجز خود در برابر مشکلات، و ناتوانی در رسیدن به امیدها می‌گوید. همچنین، از سوختن در آتش دل و تبدیل شدن به دود عبرت یاد می‌کند. شاعر از بی‌خبری از جهان بخشش و گرفتاری در دنیای مادی شکایت دارد و به رازهای نهفته در وجود خود اشاره می‌کند. در نهایت، از شرمندگی و دیر رسیدن به مقصد سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۷۲

پاکم از رنگ هوس تا به سجود آمده‌ام
بر سر سایه چو دیوار فرود آمده‌ام

آنقدر عجز سرشتم‌که ز یک عقده دل
نه فلک آبلهٔ پا به نمود آمده‌ام

حرف بیعانهٔ سودای امیدم هیهات
در زیانخانهٔ اندیشهٔ سود آمده‌ام

عمرها شدکه به‌کانون دل آتش زده‌اند
تا ز عبرت نفسی چند به دود آمده‌ام

دل به خسّت‌ گره و نقد نفس انباری
چقدر بی‌خبر از عالم جود آمده‌ام

هیأتم صورت نقش پر عنقا دارد
این چه سحر است که در چشم وجود آمده‌ام

غیب از اطلاق تعین گلف پیدایی‌ست
معنی مبتذلم تا به شهود آمده‌ام

قاصد عالم رازم که درین عبرتگاه
نامه گم کرده خجالت به ورود آمده‌ام

غیر رفتن به تماشاکدهٔ عالم رنگ
نیستم محرم عزمی که چه بود آمده‌ام

عرض حاجت‌چه خیالست‌به خاکم بزند
عرق شرمم و از جبهه فرود آمده‌ام

رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل
من درین قافله دیر است که زود آمده‌ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.