هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر از ندامت، حسرت، و بی‌امیدی است. او از رنج‌های خود می‌گوید و چگونه در مسیر زندگی، خود را فرسوده و تنها یافته است. با وجود این، هنوز امید و حسرتی در دل دارد، هرچند به نظر می‌رسد راهی برای رهایی نمی‌یابد. شاعر از تنهایی و بی‌خویشی خود سخن می‌گوید و اینکه چگونه در جستجوی معنا، حتی در نیستی نیز به دنبال پاسخ است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، احساسات غم‌انگیز و ناامیدی بیان‌شده نیاز به بلوغ فکری برای درک و پردازش دارد.

غزل شمارهٔ ۱۹۷۴

بسکه بی روی تو لبریز ندامت بوده‌ام
همچو دریا عضو عضو خویش بر هم سوده‌ام

از کف خاکستر من شعله جولانی مخواه
اخگری در دامن افسردگی آسوده‌ام

در خیالت حسرتی دارم به روی‌کار و بس
همچو دل یک صفحهٔ رنگ امید اندوده‌ام

سودها دارد زیان من‌ که چون مینای می
هر چه از خود کاستم بر بیخودی افزوده‌ام

هیچکس حیرت نصیب لذت کلفت مباد
دوش هر کس زیر باری رفت من فرسوده‌ام

بسته‌ام چشم از خود و سیر دو عالم می‌کنم
این چه پرواز است یارب در پر نگشوده‌ام

نی به دنیا نسبتی دارم نه با عقبا رهی
ناامیدی در بغل چون کوشش بیهوده‌ام

گر چه قطع وادی امیدگامی هم نداشت
حسرت آگاهست از راهی که من پیموده‌ام

در عدم هم شغل مشت خاکم از خود رفتن است
تا کجا منزل‌ کند گرد هوا آلوده‌ام

نیست باکم بیدل از درد خمار عافیت
صندلی در پرده دارد دست بر هم سوده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.