هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره ندامت، حسرت، و بی‌قراری روحی است. شاعر از دوری از معشوق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید و خود را همچون دریا توصیف می‌کند که از شدت ناراحتی، خود را می‌ساید. او از روزگار بی‌تمیزی یاد می‌کند که در آن از خود فاصله گرفته اما در عین حال آرامش یافته است. همچنین، شاعر به زیان‌های خود و افزایش بی‌خویشی اشاره می‌کند و در پایان، از بی‌اعتنایی به دردهای دنیوی و عافیت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند ندامت، حسرت، و بی‌خویشی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۷۵

بی ‌تو در هر جا جنون جوش ندامت بوده‌ام
همچو دریا عضو عضو خویش بر هم سوده ام

چون زمین زبن بیش نتوان بردبار وهم بود
دوش هرکس زیر باری رفت من فرسوده‌ام

در خیالت حسرتی دارم به روی‌ کاروبس
همچو دل یک صفحهٔ رنگ امید اندوده‌ام

روزگار بی تمیزی خوش‌ که مانند نگاه
می‌روم از خویش و می‌دانم همان آسوده‌ام

سودها مزد زیان من‌ که چون مینای می
هر چه از خودکاستم بر بیخودی افزوده‌ام

بسته‌ام چشم از خود و سیر دو عالم می‌کنم
این چه پرواز است یارب در پر نگشوده‌ام

گر چه قطع وادی امیدگامی هم نداشت
حسرت آگاهست از راهی‌ که من پیموده‌ام

بسکه دارد پاس بیرنگی بهار هستی‌ام
عمرها شد در لباس رنگم و ننموده‌ام

نیستم آگه چه دارد خلوت یکتایی‌اش
اینقدر دانم‌که آنجا هم همین من بوده‌ام

نیست بیدل باکم از درد خمار عافیت
صندلی در پرده دارد دست بر هم سوده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.