هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر بزرگ پارسی‌گوی، بیانگر احساسات عمیق عرفانی و فلسفی است. شاعر در این ابیات از حقیقت وجودی خود و جهان سخن می‌گوید، از حسرت‌ها و امیدهایش می‌نالد، و به بی‌نشانی و بی‌قراری خود اشاره می‌کند. او از عشق، انتظار، و حیرت در برابر هستی می‌سراید و خود را در میان آتش دنیا و حسرت‌ها می‌بیند. شعر پر از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه است که عمق تفکر و احساس شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۹۴

فهم حقیقت من و ما را بهانه‌ام
خوابیده است هر دو جهان در فسانه‌ام

چون بوی غنچه‌ای‌ که فتد در نقاب رنگ
خون می‌خورد به پردهٔ حسرت ترانه‌ام

پاک است نامهٔ سحر ازگرد انتطار
قاصد اگر درنگ کند من روانه‌ام

بر دوش آه محمل دل بسته است شوق
چون سبحه می‌دود به سر ریشه دانه‌ام

زبن بزم غیر شمع کسی را نسوختند
دنیاست آتشی که منش در میانه‌ام

چندی تپید شعلهٔ امید و داغ شد
چون شمع بال سوخته بود آشیانه‌ام

عجزم چو سایه بر در دیر و حرم نشاند
یک جبههٔ نیاز و هزار آستانه‌ام

آشفته نیست طرهٔ وضع تحیرم
یارب به جنبش مژه مپسند شانه‌ام

در موج حیرتی چو گهر غوطه خورده‌ام
محو است امتیاز کران و میانه‌ام

عنقا به بی‌نشانی من می‌خورد قسم
نامی به عالم نشنیدن فسانه‌ام

لبریزم آنقدر ز تمنای جلوه‌ای
کز شرم ‌گر عرق‌ کنم آیینه خانه‌ام

تا پر فشانده‌ام قفس و آشیان گم است
بیدل چو بوی‌گل به‌کمین بهانه‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.