هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای درونی شاعر است که با تصاویر شاعرانه و استعارههای زیبا به تصویر کشیده شدهاست. شاعر از عشق، حسرت، رنج، تنهایی و بیقراری روح خود سخن میگوید و از ناکامیها و ناملایمات زندگی شکوه میکند. او خود را اسیر حسرت و درگیر موجهای خیال میداند و از بیاختیاری و ناتوانی در برابر تقدیر گله میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۹۹۳
عمریست چون نفس به تپیدن فسانهام
از عافیت مپرس دل است آشیانهام
در قلزمی که اوج و حضیضش تحیر است
موج خیالم و به خیالی روانهام
آهم چو دود آتش یاقوت گل نکرد
وا سوختهست در گره دل زبانهام
خط غبار آفت نظاره است و بس
بیصرفه نیست این که شناسد زمانهام
نیش حسد به وضع ملایم چه میکند
چون موم آرمیده به زنبور خانهام
ای چرخ بیش ازین اثر زحمتم مخواه
چون دل بس است تیر نفس را نشانهام
اشکی به صد گداز جگر جمع میکنم
چون شمع زندگیست به این آب و دانهام
خجلت به عرض جوهر من خنده میکند
مویی ز چشم رستهٔ مغرور شانهام
آن شور طالعم که در این بزم خواب عیش
در چشم عالمی نمک است از فسانهام
بیاختیار میروم از خویش و چاره نیست
تا کی کشد عنان نفس از تازیانهام
خاکم به باد رفت و نرفت از جبین شوق
یکسجده وار حسرت آن آستانهام
آسودهتر ز آب گهر خاک میشوم
پرواز در کنار فسردن بهانهام
موج فضول، محرم وصل محیط نیست
بیطاقتی مباد زند بر کرانهام
بیدل اسیر حسرت از آنمکه همچو چشم
در رهگذار سیل فتادهست خانهام
از عافیت مپرس دل است آشیانهام
در قلزمی که اوج و حضیضش تحیر است
موج خیالم و به خیالی روانهام
آهم چو دود آتش یاقوت گل نکرد
وا سوختهست در گره دل زبانهام
خط غبار آفت نظاره است و بس
بیصرفه نیست این که شناسد زمانهام
نیش حسد به وضع ملایم چه میکند
چون موم آرمیده به زنبور خانهام
ای چرخ بیش ازین اثر زحمتم مخواه
چون دل بس است تیر نفس را نشانهام
اشکی به صد گداز جگر جمع میکنم
چون شمع زندگیست به این آب و دانهام
خجلت به عرض جوهر من خنده میکند
مویی ز چشم رستهٔ مغرور شانهام
آن شور طالعم که در این بزم خواب عیش
در چشم عالمی نمک است از فسانهام
بیاختیار میروم از خویش و چاره نیست
تا کی کشد عنان نفس از تازیانهام
خاکم به باد رفت و نرفت از جبین شوق
یکسجده وار حسرت آن آستانهام
آسودهتر ز آب گهر خاک میشوم
پرواز در کنار فسردن بهانهام
موج فضول، محرم وصل محیط نیست
بیطاقتی مباد زند بر کرانهام
بیدل اسیر حسرت از آنمکه همچو چشم
در رهگذار سیل فتادهست خانهام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.