هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی به بررسی ماهیت وجودی انسان، عشق، و رابطه‌ی او با هستی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، وجود، ناز، نیاز، و رازهای هستی سخن می‌گوید و با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند شمع، دریا، و سایه، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۹۸

یاد من کردی به سامان‌گشت ناز هستی‌ام
نام دل بردی قیامت کرد ساز هستی‌ام

تخم عجزم پرتنک سرمایهٔ نشو و نماست
سجده‌ای می‌دانم و بس نو نیاز هستی‌ام

تنگ ظرفی احتیاطم ورنه مانند حباب
بحر می‌بالد زآغوش گداز هستی‌ام

همچو شمعم هر نگه داغی دگر ایجاد کرد
اینقدر یارب که فرمود امتیاز هستی‌ام

من هم از موهومی ساز نفس غافل نی‌ام
تاکجا خواهد دمید افسون طراز هستی‌ام

صبحم و در پردهٔ شب زندگانی می کنم
بی‌نفس خوابیده‌است افسانه ساز هستی‌ام

گر همه توفان شوم‌ کیفیتم بی‌پرده نیست
عشق درگوش عدم خوانده‌ست راز هستی‌ام

ای شرار رفته از خود پر به بیرنگی مناز
دیده‌ام رنگی که من هم بی‌نیاز هستی‌ام

سایه را بر خاک ره پیداست ترجیح عروج
اینقدر من نیز بیدل سر فراز هستی‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.