هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، احساسات عمیق شاعر را درباره ناتوانی، بی‌قراری، و اندوه بیان می‌کند. او از بی‌پناهی، عجز، و آرزوی فراموشی سخن می‌گوید و از زندگی پر از رنج و ناامیدی خود شکایت دارد. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات روحی خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و ناامیدانه متن برای سنین پایین مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۱۹۹۹

با همه سرسبزی از سامان قدرت عاری‌ام
صورت برگ حنایم معنی بیکاری‌ام

همچو شبنم‌ کاش با خواب عدم می‌ساختم
جز عرق آبی نزد گل بر سر بیداری‌ام

اشک شمع‌ کشته آخر در قفای آه رفت
سبحه را هم خاک ‌کرد اندوه بی‌زناری‌ام

هرکجا باشم‌ کدورت جوهر راز من است
چون غبار از خاک دشوار است بیرون آری‌ام

عجز طاقت‌ گر نباشد ناله پیش آهنگ‌ کیست
بی‌پر و بالی شد افسون جنون منقاری‌ام

همچو گوهر خاک‌ گردم تا کی از وهم وقار
یک نفس ‌کاش آب سازد خجلت خود داری‌ام

قدردان وضع تسلیمم ز اقبالم مپرس
موج یک دریا گهر فرش است در همواری‌ام

شکر اقبال جنون را تا قیامت بنده‌ایم
آفتاب اوج عزت کرد بی‌دستاری‌ام

غنچهٔ من از شکفتن دست ردّ بیند چرا
نا دمیدن هر چه باشد نیست بی‌دلداری‌ام

وسعت مشرب برون ‌گرد بساط فقر نیست
دشت را در خانه پرورده‌ست بی‌دیواری‌ام

نیست بیدل ذره‌ای‌ کز من تپش سرمایه نیست
چون هوای نیستی در طبع امکان ساری‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.