هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن میگوید و بیان میکند که چگونه دل به معشوق باخته و در آرزوی رسیدن به اوست. او از فراق و دوری رنج میبرد و امیدوار است که روزی به وصال معشوق برسد. شاعر از زیباییهای معشوق و تأثیر عمیق او بر روح و جان خود میگوید و آرزو میکند که بتواند در پای معشوق سجده کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۳۱
کو شور دماغی که به سودای تو افتم
گردی کنم ایجاد و به صحرای تو افتم
عمریست درین باغ پر افشان امیدم
شاید چو نگه بر گل رعنای تو افتم
آن زلف پریشان همه جا فتنه فکندهست
هر دام که بینم به تمنای تو افتم
چون سایه ز سر تا قدمم ذوق سجودی ست
بگذار که در پای سراپای تو افتم
مپسند که امروز من گمشده فرصت
در کشمکش وعدهٔ فردای تو افتم
خورشید گریبان خیالات ندارد
کو لفظ که در فکر معمای تو افتم
پروای خم ابروی ناز فلکم نیست
هیهات گر از طاق دلآرای تو افتم
چون سیل درین دشت و درم نیست تسلی
یا رب روم از خویش به درباب تو افتم
بیدل به ره عشق تلاشت خجلم کرد
پیشآ قدمی چند که در پای تو افتم
گردی کنم ایجاد و به صحرای تو افتم
عمریست درین باغ پر افشان امیدم
شاید چو نگه بر گل رعنای تو افتم
آن زلف پریشان همه جا فتنه فکندهست
هر دام که بینم به تمنای تو افتم
چون سایه ز سر تا قدمم ذوق سجودی ست
بگذار که در پای سراپای تو افتم
مپسند که امروز من گمشده فرصت
در کشمکش وعدهٔ فردای تو افتم
خورشید گریبان خیالات ندارد
کو لفظ که در فکر معمای تو افتم
پروای خم ابروی ناز فلکم نیست
هیهات گر از طاق دلآرای تو افتم
چون سیل درین دشت و درم نیست تسلی
یا رب روم از خویش به درباب تو افتم
بیدل به ره عشق تلاشت خجلم کرد
پیشآ قدمی چند که در پای تو افتم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.