هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ اسارت، حسرت، عشق و جنون است. شاعر از قفس وجود خود و آرزوی آزادی می‌گوید، در حالی که عشق و یاد یار، روح او را می‌سوزاند. او از ناتوانی در رسیدن به آرزوهایش سخن می‌گوید و با تصاویری مانند باد، غبار و پرواز، احساسات خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی در این شعر وجود دارد که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عاشقانه‌ای که با درد و رنج همراه است،更适合 سنین بالاتر.

غزل شمارهٔ ۲۰۴۷

ازین حسرت قفس روزی دو مپسندید آزادم
که آن ناز آفرین صیاد خوش دارد به فریادم

خرد بیهوده می‌سوزد دماغ فکر تعمیرم
غم‌آباد جنونم خانه ویرانی است بنیادم

به توفان رفتهٔ شوقم ز آرامم چه می‌پرسی
که من گر خاک هم گردم همان در دامن بادم

دماغ نکهت ‌گل از وداع غنچه می‌بالد
محبت همچو آه از رفتن دل کرده ایجادم

ز بس‌گرم است در یادت هوای عالم الفت
عرق آلوده می‌آید ز دل اشک شرر بادم

خبر از خود ندارم لیک در دشت تمنایت
دل‌گمگشته‌ای دارم که از من می‌دهد یادم

غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی
که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم

امید تلخکامان وفا شیرینیی دارد
لب حسرت به جوی شیر تر کرده است فرهادم

ز پرواز دگر چون بلبل تصویر محرومم
پری در رنگ می‌افشانم و حیران صیادم

قفس از ششجهت باز است اما ساز وحشت کو
من و آن بی پروبالی که نتوان کرد آزادم

شکوه فطرتم فرشست هرجا می‌روی بیدل
ز هستی تا ‌عدم یک سایه افکنده است شمشادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.