هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر از حسرت، ناامیدی، عشق و رنج است. شاعر از طبع ناشاد خود می‌گوید و از رنج‌های عاشقانه و فراق یاد می‌کند. او از دو عالم و فراموشی سخن می‌گوید و به دنبال آزادی از بندهای عشق است. شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق است که احساسات پیچیده‌ی شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند حسرت، ناامیدی و رنج عاشقانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۴۹

قیامت می‌کند حسرت مپرس از طبع نا شادم
که من صد دشت مجنون دارم و صد کوه فرهادم

زمانی در سواد سایهٔ مژگان تأمل کن
مگر از سرمه دریابی شکست رنگ فریادم

حضور نیستی افسون شرکت بر نمی‌دارد
دو عالم با فراموشی بدل‌ کن تا کنی یادم

گرفتار دو عالم رنگم از بیرحمی نازت
امیر الفت خود کن اگر می‌خواهی آزادم

چو طفل اشک درسم آنقدر کوشش نمی‌خواهد
به علم آرمیدن لغزش پایی‌ست استادم

به سامان دلم آوارهٔ صد دشت بیتابی
ز منزل جاده‌ام دور است یا رب ‌گم شود زادم

طراوت برده‌ام از آب و گرمی از دل آتش
چو یاقوت از فسردن انفعال صلح اضدادم

فلک مشکل حریف منع پروازم تواند شد
چو آواز جرس‌ گیرم قفس سازد ز فولادم

درین صحرای حیرت دانه و دامی نمی‌باشد
همان چون بلبل تصویر نقاش است صیادم

علاج خانهٔ زنبور نتوان ‌کرد بی آتش
رکاب ناله گیرم تا ستاند از فلک دادم

نفس را دام الفت خواند‌ه ام چون صبح و زین غافل
که بیرون می‌برد زین خاکدان آخر همین بادم

غبار جان کنی بر بال وحشت بسته‌ام بیدل
صدای بیستونم قاصد مکتوب فرهادم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.