هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر تجربیات عرفانی و درونی شاعر است. او از دنیا و آخرت چشم پوشیده و به دنبال حقیقت درونی خود بوده است. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر برای یافتن دل و حقیقت سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند فقر، عشق، وحدت وجود، و رهایی از تعلقات دنیوی اشاره می‌کند. در نهایت، او به این درک می‌رسد که تنها از طریق فقر و شفقت می‌توان به غنا رسید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۰۵۷

نه دنیا دیدم و نی سوی عقبا چشم وا کردم
غباری پیش رویم بود نذر پشت پا کردم

شبی سیر خیال آن حنایی نقش پا کردم
گریبانها پر از کیفیت برگ حنا کردم

به استقبال شوقش از غبار وادی امکان
گذشتم آنقدر از خویش هم رو بر قفا کردم

نشان دل نجستم‌ کوشش تحقیق شد باطل
برون زین پرده هر تیری‌ که افکندم خطا کردم

نبودم شمع تا از سوختن حاصل‌ کنم رنگی
درین محفل به‌ امید چه یا رب چشم وا کردم

به ملک بی‌تمیزی داشت عالم ربط امکانی
گشودم چشم و خلقی را ز یکدیگر جدا کردم

گرانی ‌کرد بر طبعم غرور ناز یکتایی
خمی بر دوش فطرت بستم و خود را دوتا کردم

به سعی آبله بینم ز ننگ هرزه جولانی
رفیقان چشمی ایجاد از برای خواب پا کردم

به رنگ انباشتم آیینهٔ سوز محبت را
به ناموس وفا از آب‌ گردیدن حیا کردم

نمی از پیکرم جوشاند شرم ساز یکتایی
عرق غواصیی می‌خواستم باری شنا کردم

غنا می‌باید از فقرم طریق شفقت آموزد
که بر فرق جهانی سایه از دست دعا کردم

به ترک های و هویم بی‌تلافی نیست آسایش
نی بزم غنا گر بینوا شد بوریا کردم

کلامم اختیاری نیست در عرض اثر بیدل
دل از بس آب شد ساز نفس را تر صدا کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.