هوش مصنوعی: شاعر در این متن از گذر عمر و ناکامی‌های خود سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که با وجود فرصت‌های فراوان، نتوانسته از آن‌ها بهره ببرد و به آرزوهایش دست یابد. همچنین، از وابستگی به دنیا و علایق آن دوری کرده و راه‌حلی برای رهایی از این دلبستگی‌ها نیافته است. شاعر به بی‌وفایی دنیا و عبث بودن تلاش‌هایش اشاره می‌کند و در نهایت، از نرسیدن به معشوق و سوختن در عشقش می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، مضامین غم و ناکامی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۶۹

گذشت عمر و شکست دل آشکار نکردم
هزارگل به بغل داشتم بهار نکردم

جهان به ضبط نفس بود و من ز هرزه‌دویها
به این کمند رسا یک دو چین شکار نکردم

نساختم به تنک رویی از تعلق دنیا
به قطع وهم دم تیغی آبدار نکردم

ز دست سوده نجستم علاج رنگ علایق
به درد سر زدم و صندل اختیار نکردم

وفا به عبرت انجام کار، کار ندارد
ز شرم می‌کشی اندیشهٔ خمار نکردم

جهان ز جوش دل آیینه خانه بود به چشمم
گذشتم از نفس و هیچ جا غبار نکردم

غبار جلوهٔ امکان گرفت آینهٔ من
ولی چه سودکه خود را به خود دچار نکردم

ز سیر این چمنم آب کرد غیرت شبنم
که هرزه تار نگه را عرق سوار نکردم

هوای صحبت دلمردگان نخواند فسونم
دماغ سوخته را شمع هر مزار نکردم

درین چمن به چه داغ آشنا شدم من بیدل
که طوف سوخته جانان لاله‌زار نکردم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.