هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، رنج، مستی، و حیرت است. شاعر از زیبایی معشوق، رنج عشق، و مستی زندگی سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند مرگ، عافیت، و حیرت نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به مستی و رنج ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۸۴

بیخودی‌ کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم

وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون‌ گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم

سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
همچو بحر آخر به موج این صفحه را مسطر زدم

غافل از معنی جهانی بر عبارت ناز داشت
من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم

چون هلال از مستی و مخموری عیشم مپرس
از هوس خمیازه‌ای‌ گل کردم و ساغر زدم

زندگی مخموری رطل‌ گرانی می‌کشد
سنگی از لوح مزار خود کنون بر سر زدم

زین شهادتگاه کز بیتابی بسمل پر است
عافیت می‌خواست غفلت بر دم خنجر زدم

شور این افسانه سازان درد سر بسیار داشت
با تغافل ساختم حرفی به‌ گوش کر زدم

اعتبار هستی‌ام این بس که در چشم تمیز
خیمه‌ای چون سایه از نقش قدم برتر زدم

پن تماشاخانهٔ حیرت رهایی مشکلست
چون مژه بیدل عبث دامان وحشت برزدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.