هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از تجربیات عاشقانه و روحانی خود سخن می‌گوید. او از رهایی از خود و پیوستن به معشوق، شکستن قید و بندهای مادی، و رسیدن به حیرت و کشف حقایق وجودی می‌گوید. همچنین، از رنج‌های عشق، ناله‌های سوزناک، و خاکساری در برابر معشوق یاد می‌کند. در نهایت، به بی‌خودی و فنا در عشق اشاره می‌کند که باعث از بین رفتن هویت فردی شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۸۷

رفتم از خویش و به بزم جلوه‌اش لنگر زدم
شیشهٔ رنگی شکستم با پری ساغر زدم

صافی دل بی‌نیازم دارد از عرض کمال
حیرتی ‌گشتم ره صد آینه جوهر زدم

خشک ‌طبعان غوطه‌ها در مغز دانش خورده‌اند
بسکه بر اوراق معنی آب نظم تر زدم

تا نبیند طرز رعنایی خرام قامتت
از پر قمری به چشم سرو خاکستر زدم

هرگز از دل شکوهٔ داغ جفایت سر نزد
بی‌صدا بود این دو ساغر تا به یکدیگر زدم

عالمی را بر بساط خاک بود اقرار عجز
من هم از نقش جبین مهری بر این محضر زدم

شبنم اشکی فرو برده‌ست سر تا پای من
از ضعیفی غوطه در یک قطره چون‌ گوهر زدم

بی‌تو یکدم صرفهٔ راحت نبردم چون سپند
بر سر آتش نشستم ناله ‌کردم پر زدم

چون سحر هر چند شوقم سوخت از کم‌فرصتی
اینقدرها شد که از شوخی نفس‌ کمتر زدم

عیش اسباب چراغانی تصور کرده بود
مشت خاشاکی فراهم‌ کردم و آذر زدم

بیخودی بیدل به خاک افکند اجزای مرا
بس که چون ‌گل از شکست رنگ‌ها ساغر زدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.