هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس نرسیدن به آرزوها و عشق سخن می‌گوید. او از ناز و نیاز، انتظار، سوختن در فراق، و تلاش بی‌ثمر برای رسیدن به مقصود می‌سراید. همچنین، به مفاهیمی مانند حقیقت، مجاز، و عبرت‌گیری از زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از واژگان و مضامین ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۹۰

نه تعین نه ناز می‌رسدم
تا جبین یک نیاز می‌رسدم

ناز اقبال نارسایی ها
تا به زلف ایاز می‌رسدم

تا ز خاکسترم اثر پیداست
سوختن بی تو باز می‌رسدم

تا شوم قابل نم اشکی
دیده تا دل گداز می‌رسدم

مژدهٔ وصل و بخت من هیهات
این نوا از چه ساز می‌رسدم

نشئهٔ انتظار یعقوبم
ساغر از چشم باز می‌رسدم

وارث عبرتم علاجی نیست
از جهان احتراز می‌رسدم

سوی دنیا نبرده‌ام دستی
گرکنم پا دراز می‌رسدم

گر همین نفی خویش اثباتست
رنگ نا رفته باز می‌رسدم

سعی اشکم‌ که دیده تا مژگان
صد نشیب و فراز می‌رسدم

گر رموز حقیقتم این است
هرکجایم مجاز می‌رسدم

نرسیدم به هیچ جا بید‌ل
تا کجا امتیاز می‌رسدم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.