هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و متضاد شاعر می‌پردازد که درگیر عشق، حسرت، آزادی و وحدت است. شاعر از تبدیل شدن به موجودی یگانه، رنج‌ها و شادی‌های زندگی، و تأثیر عشق بر وجود خود سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند حیرت، رسوایی، و رهایی از قیدوبندها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، و لحن سنگین شعر ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر قابل درک نباشد. این متن更适合 افرادی که با ادبیات کلاسیک فارسی و مفاهیم انتزاعی آشنایی دارند.

غزل شمارهٔ ۲۰۹۱

آرزویی در گره بستم دُرّی یکتا شدم
حسرتی از دیده بیرون ریختم دربا شدم

نسخهٔ آزادی‌ام خجلت کش شیرازه بود
از تپیدنها ورق ‌گرداندم و اجزا شدم

عیشم از آغاز عرض کلفت انجام دید
باده جز یاد شکستن نیست تا مینا شدم

هر دو عالم خانهٔ نقاش شد تا در خیال
صورتی چون نام عنقا بی‌اثر پیدا شدم

بی‌نقابیهای گل بی‌التفات صبح نیست
آنقدر واگشت آغوشت ‌که من رسوا شدم

عشق را در پردهٔ نیرنگ افسونها بسی است
در خیال خویش مجنون بودم و لیلا شدم

کثرتی بسیار در اثبات وحدت گشت صرف
عالمی را جمع کردم کاینقدر یکتا شدم

وسعت دل تنگ دارد عرصهٔ خودداری‌ام
در نظر یکسر رم آهوست تا صحرا شدم

عافیت در جلوه‌گاه بی‌نشانی بود و بس
رنگ تا گل ‌کرد غارتگاه شوخیها شدم

بی‌تکلف جز خیالات شرار سنگ نیست
اینقدر چشمی ‌که من بر روی هستی واشدم

حیرتم بیدل زمینگیر تأمل ‌کرده است
ورنه تا مژگان پری افشاند من عنقا شدم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.