هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حالات روحی شاعر است که میان شادی و غم، امید و ناامیدی، و وحشت و انتظار در نوسان است. شاعر از خاموشی چراغ زندگی، وحشت از ناشناخته‌ها، و انتظار برای چیزی نامعلوم سخن می‌گوید. او از عدم آرامش درونی، حیرت، و غبار وجود خود می‌گوید و به دنبال معنایی در میان این آشفتگی‌هاست.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۴۷

ز سور و ماتم این انجمنهاکی خبر دارم
چراغ خامشم سر در گریبان دگر دارم

چوگردون ششجهت همواری من می‌کند جولان
برون وحشتم گردی‌ست در هر جا گذر دارم

نه برق و شعله میخندم نه ابر و دود می‌بندم
چراغ انتظارم حیرتی از چشم تر دارم

سویدای دل‌ست این یا سواد وحشت امکان
که تا واکرده‌ام مژگان غباری در نظر دارم

نشد سعی غبارم آشنای طرف دامانی
چو مژگان بر سر خود می‌زنم دستی که بر دارم

دماغ عبرت من طرفی از سامان نمی‌بندد
ز اسباب تأمل آنچه من دارم حذر دارم

شبستان عدم یارب نخندد بر شرار من
که با صد شوخیی اظهاریک چشمک شرر دارم

تو خواهی انجمن پرداز و خواهی خلوت‌آرا شو
که من چون شمع رنگ رفتهٔ خود درنظردارم

چه امکانست خوابم راه پرواز تپش بندد
که از ننگ فسردنها به بالین نیز پر دارم

مجو برگ نشاط از طینت کلفت سرشت من
کف خاکم غبار از هر چه خواهی بیشتر دارم

نفس دزدیدنم شور دو عالم در قفس دارد
عنان وحشت کهسار در ضبط شرر دارم

تلاطم دستگاه شوخی موجم نمی‌گردد
محیط حیرتم آبی که دارم در گهر دارم

توانم جستن از دام فریبی اینچنین بیدل
چو شبنم‌ گر بجای ‌گام من هم چشم بردارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.