هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از ناز و نیاز عاشق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند و از نازهای او و تأثیراتش بر جهان و جان خود می‌سراید. مفاهیمی مانند عشق، ناز، عتاب، تغافل، و رموز عرفانی در این شعر به چشم می‌خورند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شعری کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۹۴

قیامت‌ کرد گل در پیرهن بالیدنت نازم
جهان شد صبح‌ محشر زیر لب خندیدنت نازم

در آغوش نگه‌ گرد سر بیتابی‌ات‌ گردم
به تحریک نفس چون بوی‌ گل‌ گردیدنت نازم

عتاب بحر رحمت جوش عفوی دیگر است اینجا
گناه بیگناهی چند نابخشیدنت نازم

تغافل در لباس بی‌نقابی اختراع است این
جه‌انی را به شور آوردن و نشنیدنت نازم

تحیر عذرخواهست از خیال ‌گردش‌ چشمی
که با این‌ سرگرانی‌گرد دل گردیدنت نازم

نبود ای اشک این‌ دشت ندامت قابل جولان
در اول‌ گام از سر تا قدم لغزیدنت نازم

نفس در آینه بیش از دمی صورت نمی‌بندد
درین وحشت سرا چون حسرت آرامیدنت نازم

متاع‌ کاروان ما همین یک پنبهٔ‌ گوش است
اثر دلال عبرت چون جرس نالیدنت نازم

نفس در عرض وحشت ناز آزادی نمی‌خواهد
قبا عریانی و آنگاه دامن چیدنت نازم

کی‌ام من تا بنازم بر خود از اندیشهٔ نازت
به خود نازیدنت نازم به خود نازیدنت نازم

عتاب از چین پیشانی ترحم خرمنست اینجا
تبسم‌ کردن و تیغ غضب یازیدنت نازم

تکلم اینقدر الفت پرست خامشی تا کی
قیامت در نقاب برگ گل دزدیدنت نازم

رموز قطره جز دریا کسی دیگر چه می‌داند
دلت دردست و از من حال دل پرسیدنت نازم

تغافل صد نگه می‌پرسد احوال من بیدل
مژه نگشوده سوی خاکساران دیدنت نازم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.