هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر درباره پیری، تنهایی، و تفکرات عمیق او درباره زندگی و مرگ است. شاعر از زوال جسمانی و روحی خود می‌گوید و به مفاهیمی مانند وحدت، طبیعت، عرفان، و حیرت اشاره می‌کند. او از ناتوانی در برابر حوادث زندگی و تلاش برای یافتن آرامش سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از مضامین مانند پیری، مرگ، و تنهایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۲۴

قفای زانوی پیری مقیم خلوت خویشم
کشیده پیکر خم درکمند وحدت خویشم

صفای آینه می‌پرورم به رنگ طبیعت
چراغ در ته دامان‌ گرفته ظلمت خویشم

هزار زلزله دارم ز پیچ و تاب تعین
به هرنفس‌که‌کشد صبح من قیامت خویشم

غبار هرزه‌ دویهای آرزو که نشاند
به‌گل فرو نبرد گر نم خجالت خویشم

فضول دعوی عرفان سراغ امن ندارد
به زینهار چو سبابه از شهادت خویشم

چو شمع چندکشم ناز پایداری غفلت
به باد می‌روم و غرهٔ اقامت خویشم

مگر عرق برد از نامه‌ام سیاهی عصیان
بر آستان حیا سایل شفاعت خویشم

چو شبنمم بگذارید عذر خواه تردد
چه سازم آبله پای تلاش راحت خویشم

به پیری‌ام ز حوادث چه ممکن است خمیدن
نفس اگر نکشد زیر بار منت خویشم

ز آبروی حبابم ‌کسی عیار چه گیرد
جز این‌ نیم نفس انفعال مهلت خویشم

می‌ام‌ کم است دماغم فروغ محو ایاغ است
گلی ندارم و، باغ و بهار حیرت خویشم

ز خاک راه قناعت‌ کجا روم من بیدل
به این غبار که دارم سراغ عزت خویشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.