هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق سخن می‌گوید. او از عشق به عنوان منبع حیات و روشنایی یاد می‌کند و از اشک و دلتنگی‌هایش می‌گوید. شاعر همچنین به صبر و استقامت در برابر سختی‌ها اشاره می‌کند و از عهد و پیمان معشوق سخن می‌راند. در نهایت، او از رهایی از رنج و رسیدن به آرامش و خوشبختی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۸۰۶

آن سو مَرو این سو بیا ای گُلْبُن خندانِ من
ای عقلِ عقلِ عقلِ من ای جانِ جانِ جانِ من

زین سو بِگَردان یک نَظَر بر کویِ ما کُن رَهْ گُذَر
بَرجوش اَنْدَر نیشِکَر ای چَشمه حیوانِ من

خواهم که شب تاری شود پنهان بیایَم پیشِ تو
از رویِ تو روشن شود شبْ پیش رَهْ بانانِ من

عشقِ تو را من کیستم؟ از اشکِ خونْ ساقیسْتم
سَغْراقِ میْ چَشمانِ من عَصّارِ میْ مُژگانِ من

زَ اشْکَم شَرابَت آوَرَم وَزْ دلْ کَبابَت آوَرَم
این است تَرّ و خُشکِ من پیدا بُوَد امکانِ من

دریایِ چَشمَم یک نَفَسْ خالی مَباد از گوهَرَت
خالی مَبادا یک زمانْ لَعْلِ خوشَت از کانِ من

با این همه کو قَندِ تو؟ کو عَهد و کو سوگند تو؟
چون بوریا بر می‌شِکَن ای یارِ خوش پیمانِ من

نَک چَشمِ من تَر می‌زَنَد نَک رویِ من زَر می‌زَنَد
تا بر عَقیقَت بَرزَنَد یک زَر زِ زَراَفْشانِ من

بِنْوشته خَطّی بر رُخَت حَق جَدِّدُوا ایمانَکُمْ
زان چهره و خَطِّ خوشَت هر دَم فُزون ایمانِ من

در سِر به چَشمم چَشمِ تو گوید به وَقتِ خَشمِ تو
پنهان حَدیثی کو شود از آتشِ پنهانِ من

گوید قَوی کُن دل مَرَم از خشم و نازِ آن صَنَم
اوَّل قَدَح دُردی بخور وان گَهْ بِبین پایانِ من

بر هر گُلی خاری بُوَد بر گنجْ هم ماری بُوَد
شیرین مُرادِ تو بُوَد تَلْخیّ و صَبرَت آنِ من

گفتم چو خواهی رنجِ من آن رنجْ باشد گنجِ من
من بوهُریره آمدم رنج و غَمَت اَنْبانِ من

پس دست در اَنْبان کُنم خواهنده را سُلطان کُنم
مَر بَدْر را بَدْره دَهَم چون بَدْر شُد مهمانِ من

هر چه دِلَم خواهد زِ خَور زَ انْبان بَرآرَم‌ بی‌خَطَر
تا سُرخ گردد رویِ من سَرسَبز گردد خوانِ من

گفتا نِکو رفت این سُخُن هُش دار و اَنْبان گُم مَکُن
نیکو کلیدی یافتی ای مُعْتَمَد دَربانِ من

اَلصَّبْرُ مِفْتاحُ الْفَرَج اَلصَّبْرُ مِعْراجُ الدَّرَج
اَلصَّبْرُ تِریاقُ الْحَرَج ای تُرکِ تازی خوانِ من

بس کُن زِ لاحَوْل ای پسر چون دیو می‌غُرَّد بَتَر
بس کردم از لاحَوْل و شُد لاحَوْل گو شیطانِ من
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.