هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از دوری و فراق از معشوق خود شکایت میکند و از سختیهای راه و دوری از آرامش و آسایش میگوید. او از عشق به معشوق خود به عنوان خورشید یاد میکند و از آرزوی دیدار او سخن میگوید. شاعر همچنین از جستوجوی نشانههای معشوق در طبیعت و محیط اطراف خود میگوید و از سوختن در عشق و آرزوی دیدار شاه خود سخن میراند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۰۷
ای بس که از آوازِ دُش واماندهاَم زین راهْ من
وِیْ بس که از آوازِ قُش گُم کردهاَم خَرگاهْ من
کِی وارَهانی زین قُشَم؟ کِی وارَهانی زین دُشَم؟
تا دَررَسَم در دولَتَت در ماه و خَرمنگاهْ من
هر چند شادم در سَفَر در دشت و در کوه و کَمَر
در عشقَت ای خورشیدفَر در گاه و در بیگاهْ من
لیکِن گُشادِ راه کو؟ دیدار و دادِ شاه کو
خاصه مرا که سوختم در آرزویِ شاهْ من
تا کِی خَبَرهایِ شما واجویَم از بادِ صَبا
تا کِی خیالِ ماهتان جویَم در آبِ چاهْ من؟
چون باغْ صَد رَه سوختم باز از بهار آموختم
در هر دو حالَت والِهَم در صَنَعتِ اَللّهْ من
وِیْ بس که از آوازِ قُش گُم کردهاَم خَرگاهْ من
کِی وارَهانی زین قُشَم؟ کِی وارَهانی زین دُشَم؟
تا دَررَسَم در دولَتَت در ماه و خَرمنگاهْ من
هر چند شادم در سَفَر در دشت و در کوه و کَمَر
در عشقَت ای خورشیدفَر در گاه و در بیگاهْ من
لیکِن گُشادِ راه کو؟ دیدار و دادِ شاه کو
خاصه مرا که سوختم در آرزویِ شاهْ من
تا کِی خَبَرهایِ شما واجویَم از بادِ صَبا
تا کِی خیالِ ماهتان جویَم در آبِ چاهْ من؟
چون باغْ صَد رَه سوختم باز از بهار آموختم
در هر دو حالَت والِهَم در صَنَعتِ اَللّهْ من
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.