هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عجز، ناامیدی، و تنهایی است. او از وضعیت خود و بیتوجهی دیگران به رنجهایش شکایت میکند و آرزو میکند که پیش از مرگ ناپدید شود. شاعر از خودنمایی و شهرت گریزان است و احساس میکند که تلاشهایش بیثمر بودهاند. در نهایت، او به تأثیر عشق و محبت اشاره میکند اما همچنان در رنج و حسرت به سر میبرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، موضوعات غمانگیز و احساسی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۴۶
ز بس صرف ادب پیمایی عجز است احوالم
به رنگ خامه لغزشهای مژگان کرده پامالم
کف خاکم، غبار است آبروی دستگاه من
به توفان میروم تا گل کند آثار اقبالم
نظرها محرم نشو و نمای من نمیباشد
نهال نالهام آن سوی عرض رنگ میبالم
همان بهتر که پیش از خاکگشتن بینشان باشم
دماغ شهرت عنقا ندارد ریزش بالم
به رنگی آب میگردم ز شرم خودنماییها
که سیلابی کند در خانهٔ آیینه تمثالم
چو گل تا زبن چمن دوری به کام ساغرم خندد
به زیر خاک باید رنگها گرداند یک سالم
دلی کو تا به درد آید ز عجز مدعای من
نفس شور قیامت میکند انشا و من لالم
ز اوضاعم چه میپرسی ز اطوارم چه میخواهی
به حسرت میتپم جان میکنم این است اعمالم
ز تأثیر فسونهای محبت نیستم غافل
به گوشم میرسد آوازها چندانکه مینالم
شرار کاغذم عمریست بال افشاند و عنقا شد
تمنا همچنان پرواز میبیزد به غربالم
ز سازم چون نفس غیر از تپش صورت نمیبندد
چه امکان دارد آسودن دل افتادست دنبالم
ندامت توأم آگاهیام گل میکند بیدل
چو مژگان دست بر هم سودهام تا چشم میمالم
به رنگ خامه لغزشهای مژگان کرده پامالم
کف خاکم، غبار است آبروی دستگاه من
به توفان میروم تا گل کند آثار اقبالم
نظرها محرم نشو و نمای من نمیباشد
نهال نالهام آن سوی عرض رنگ میبالم
همان بهتر که پیش از خاکگشتن بینشان باشم
دماغ شهرت عنقا ندارد ریزش بالم
به رنگی آب میگردم ز شرم خودنماییها
که سیلابی کند در خانهٔ آیینه تمثالم
چو گل تا زبن چمن دوری به کام ساغرم خندد
به زیر خاک باید رنگها گرداند یک سالم
دلی کو تا به درد آید ز عجز مدعای من
نفس شور قیامت میکند انشا و من لالم
ز اوضاعم چه میپرسی ز اطوارم چه میخواهی
به حسرت میتپم جان میکنم این است اعمالم
ز تأثیر فسونهای محبت نیستم غافل
به گوشم میرسد آوازها چندانکه مینالم
شرار کاغذم عمریست بال افشاند و عنقا شد
تمنا همچنان پرواز میبیزد به غربالم
ز سازم چون نفس غیر از تپش صورت نمیبندد
چه امکان دارد آسودن دل افتادست دنبالم
ندامت توأم آگاهیام گل میکند بیدل
چو مژگان دست بر هم سودهام تا چشم میمالم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.