هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و زیبایی معشوق خود سخن میگوید و از تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جان خود و دیگران صحبت میکند. شاعر از معشوق خود به عنوان سلطان و خسرو یاد میکند و از نور و گرمای وجود او سخن میگوید. همچنین، شاعر از تأثیرات معنوی و روحانی این عشق بر زندگی خود و دیگران سخن میگوید و از رحمت و نعمتهای بیشمار معشوق خود قدردانی میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۰۹
بر گِردِ گُل میگشت دی نَقْشِ خیالِ یارِ من
گفتم دَرآ پُرنور کُن از شمعِ رُخ اسرارِ من
ای از بهارِ رویِ تو سَرسَبز گشته عُمرِ من
جانِ من و جانِ همه حیران شُده در کارِ من
ای خُسرو و سُلطانِ من سُلطانِ سُلطانانِ من
ای آتشی انداخته در جانِ زیرکْسارِ من
ای در فَلَک جانِ مَلَک در بَحْرْ تَسْبیحِ سَمَک
در هر جَمال از تو نَمَک ای دیده و دیدارِ من
سَردفترِ هر سَروَری بُرهانِ هر پیغامبری
هم حاکِمی هم داوَری هم چاره ناچارِ من
خاکَم شُده گَنْجورِ زَر از تابشِ خورشیدِ تو
وَزْ فَرِّ تو پَرها دَمَد از فِکْرَتِ طَیّار ِ من
ای در کِنارِ لُطفِ تو من هَمچو چَنگی بانَوا
آهسته تَر زن زَخْمهها تا نَگْسِلانی تارِ من
تا نوبهارِ رَحْمَتَت دَرتافت اَنْدَر باغِ جان
یا خار در گُل یاوه شُد یا جُمله گل شُد خارِ من
از دولَتِ دیدارِ تو وَزْ نِعْمَتِ بسیارِ تو
صد خوانِ زَرّین مینَهَد هر شب دلِ خون خوارِ من
هر شب خیالِ دِلْبَرم دست آوَرَد خارَد سَرَم
تا بُرد آخِر عاقِبَت دَستارِ من دَستارِ من
آن کِم بَرآوَرْد از عَدَم هر لحظه در گفتْ آرَدَم
تا هَمچو دُر کرد از کَرَم گفتارِ من گفتارِ من
گفتم دَرآ پُرنور کُن از شمعِ رُخ اسرارِ من
ای از بهارِ رویِ تو سَرسَبز گشته عُمرِ من
جانِ من و جانِ همه حیران شُده در کارِ من
ای خُسرو و سُلطانِ من سُلطانِ سُلطانانِ من
ای آتشی انداخته در جانِ زیرکْسارِ من
ای در فَلَک جانِ مَلَک در بَحْرْ تَسْبیحِ سَمَک
در هر جَمال از تو نَمَک ای دیده و دیدارِ من
سَردفترِ هر سَروَری بُرهانِ هر پیغامبری
هم حاکِمی هم داوَری هم چاره ناچارِ من
خاکَم شُده گَنْجورِ زَر از تابشِ خورشیدِ تو
وَزْ فَرِّ تو پَرها دَمَد از فِکْرَتِ طَیّار ِ من
ای در کِنارِ لُطفِ تو من هَمچو چَنگی بانَوا
آهسته تَر زن زَخْمهها تا نَگْسِلانی تارِ من
تا نوبهارِ رَحْمَتَت دَرتافت اَنْدَر باغِ جان
یا خار در گُل یاوه شُد یا جُمله گل شُد خارِ من
از دولَتِ دیدارِ تو وَزْ نِعْمَتِ بسیارِ تو
صد خوانِ زَرّین مینَهَد هر شب دلِ خون خوارِ من
هر شب خیالِ دِلْبَرم دست آوَرَد خارَد سَرَم
تا بُرد آخِر عاقِبَت دَستارِ من دَستارِ من
آن کِم بَرآوَرْد از عَدَم هر لحظه در گفتْ آرَدَم
تا هَمچو دُر کرد از کَرَم گفتارِ من گفتارِ من
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.