هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارههای عمیق، به موضوعاتی مانند عشق، حیرت، ناپایداری زندگی، و رابطهی انسان با طبیعت میپردازد. شاعر از عناصری مانند شبنم، گل، باد، و آیینه برای بیان مفاهیم عرفانی و فلسفی استفاده میکند.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربهی بالایی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی فاخر، برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۶۹
اگردریا نگیرد خرده بر بیش و کم شبنم
ز مغروری ندارند اینگل اندامان غم شبنم
صبا بوی سر زلف که میآرد درین گلشن
که زخم گل ندارد التیام از مرهم شبنم
نزاکت آشنای دل ندارد چاره از حیرت
مگر آیینه دربابد زبان همدم شبنم
بقا در عرض شوخیها همان رنگ فنا دارد
نباشد مختلف آب و هوای عالم شبنم
هوای وحشت آهنگ در جولانگه امکان
زمین تا چرخ لبریز است از زبر و بم شبنم
بجز تیغت که بر دارد سر افتادهٔ ما را
همان خورشید میچیند بساط مبهم شبنم
به چشم محو گلزارت نگه شوخی نمیداند
تحیر میکشد همواری از پیچ و خم شبنم
غبار عاشقان با عهد خوبان توأمی دارد
ز رنگ و بویگل دریاب انداز رم شبنم
تو هم مژگان نبندی تا ابدگر دیده نگشایی
که محو انتظارکیست چشم پر نم شبنم
درین گلشن که شخص از شرم پیدایی عرق دارد
سحرگلکرد اماگشت آخر محرم شبنم
طلسم حیرتست آیینهدار شوکت هستی
مدان جز حلقهٔ چشمی نگین با خاتم شبنم
عرق ریز حنا صد رنگ توفان در بغل دارد
مگیر ای جوشگل از ناتوانیها کم شبنم
طربها خاک توست آنجاکه دل بیمدعا گردد
درینگلشن چمن فرشست بیدل مقدم شبنم
ز مغروری ندارند اینگل اندامان غم شبنم
صبا بوی سر زلف که میآرد درین گلشن
که زخم گل ندارد التیام از مرهم شبنم
نزاکت آشنای دل ندارد چاره از حیرت
مگر آیینه دربابد زبان همدم شبنم
بقا در عرض شوخیها همان رنگ فنا دارد
نباشد مختلف آب و هوای عالم شبنم
هوای وحشت آهنگ در جولانگه امکان
زمین تا چرخ لبریز است از زبر و بم شبنم
بجز تیغت که بر دارد سر افتادهٔ ما را
همان خورشید میچیند بساط مبهم شبنم
به چشم محو گلزارت نگه شوخی نمیداند
تحیر میکشد همواری از پیچ و خم شبنم
غبار عاشقان با عهد خوبان توأمی دارد
ز رنگ و بویگل دریاب انداز رم شبنم
تو هم مژگان نبندی تا ابدگر دیده نگشایی
که محو انتظارکیست چشم پر نم شبنم
درین گلشن که شخص از شرم پیدایی عرق دارد
سحرگلکرد اماگشت آخر محرم شبنم
طلسم حیرتست آیینهدار شوکت هستی
مدان جز حلقهٔ چشمی نگین با خاتم شبنم
عرق ریز حنا صد رنگ توفان در بغل دارد
مگیر ای جوشگل از ناتوانیها کم شبنم
طربها خاک توست آنجاکه دل بیمدعا گردد
درینگلشن چمن فرشست بیدل مقدم شبنم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.