هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رهایی دل از تعلقات دنیوی، عشق به آزادی، و خدمت به دل آزاده سخن میگوید. او از مستی و شوریدگی، حسرتهای عقلگریز، و عشق بیقرارانه مینویسد و تصاویری از گداختن یاقوت، شعلههای عافیت، و غمهای جادهها را ترسیم میکند. در نهایت، شاعر به بیدلی و شکوهی اشاره میکند که هنوز پابرجاست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند 'گداختن یاقوت' یا 'شعله عافیت' نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.
غزل شمارهٔ ۲۲۸۷
دل را به مستی از من و ما ساده میکنم
بال صدای جام تر از باده میکنم
فکرتعلق جسدم نیست چون نفس
عمریست خدمت دل آزاده میکنم
جیبی به صد شکفتگی صبح میدرم
حسرت نیاز عقل جنون زاده می کنم
در رنگ زرد میشکنم گرد خون دل
یاقوت میگدازم و بیجاده میکنم
جولان شعله عافیتش وقف اخگر است
من هم بساط آبله آماده میکنم
سیلم، ز بیقراری مجنون من مپرس
هر جا که منزلیست غمش جاده میکنم
شوق نثار خجلت گوهر نمیکشد
نذر خرام او سر افتاده میکنم
چشم خیال دوختهام بر طلسم دل
آیینه حلقهٔ در نگشاده میکنم
گرد شکوه وحشتم از نه فلک گذشت
بیدل هنوز یک علم استاده میکنم
بال صدای جام تر از باده میکنم
فکرتعلق جسدم نیست چون نفس
عمریست خدمت دل آزاده میکنم
جیبی به صد شکفتگی صبح میدرم
حسرت نیاز عقل جنون زاده می کنم
در رنگ زرد میشکنم گرد خون دل
یاقوت میگدازم و بیجاده میکنم
جولان شعله عافیتش وقف اخگر است
من هم بساط آبله آماده میکنم
سیلم، ز بیقراری مجنون من مپرس
هر جا که منزلیست غمش جاده میکنم
شوق نثار خجلت گوهر نمیکشد
نذر خرام او سر افتاده میکنم
چشم خیال دوختهام بر طلسم دل
آیینه حلقهٔ در نگشاده میکنم
گرد شکوه وحشتم از نه فلک گذشت
بیدل هنوز یک علم استاده میکنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.