هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره عشق، رنج، حیرت و وحشت است. او از تجربیات درونی خود مانند عشق نافرجام، شرمساری، و حیرت در زندگی سخن می‌گوید و با تصاویر زیبا و استعاری مانند موج گهر، نیشکر، و عنقا، احساساتش را به تصویر می‌کشد. شاعر همچنین از ناامیدی و بی‌پناهی خود در برابر تقدیر و عشق شکست‌خورده می‌گوید.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه بالایی دارد و ممکن است برای نوجوانان قابل هضم نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج‌های عاطفی برای سنین پایین‌تر سنگین است.

غزل شمارهٔ ۲۲۹۱

عمرها شد از ادب موج گهر در دامنم
ننگ لغزیدن ندارم پای سر در دامنم

با حلاوت آنقدر جوشیدم از یاد لبی
کارزو چین شد چو بند نیشکر در دامنم

تا عرق باشد نم اشکی دگر درکار نیست
چون جبین شرمساران چشم تر در دامنم

برکمر دارند دامن وحشت آهنگان و من
وحشتی دارم که می‌بندد کمر در دامنم

می‌زدم پایی به غفلت فتنه‌ها وا کرد چشم
خفته بود آشوب چندین دشت و در، در دامنم

بیش ازبن نتوان در پرواز گمنامی زدن
کز خجالت ریخت عنقا بال و پر در دامنم

ناامید وحشتم از بیدماغیها مپرس
بس که چیدم نیست از دامن اثر در دامنم

عشق ز افسون نفس هیهات آگاهم نکرد
چنگ زد این خار غم پر بی‌خبر در دامنم

با فلک‌گفتم ره صحرای عجزم طی نشد
گفت من‌ هم چون تو حیران سفر در دامنم

در چه سامان است بیدل‌ کسوت مجنون من
تا گریبان در خیال آید سحر در دامنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.