هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل، بیانگر درد و رنج عشق، صبر و وفاداری، و انفعال در برابر معشوق است. شاعر از ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق می‌گوید، اما در عین حال، به تمکین و پایداری در این راه افتخار می‌کند. او از نقش پای معشوق، بوی بهار می‌گیرد و خود را خاک راه او می‌داند. شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۹۲

ادب سرشتهٔ عجزم مپرس از آیینم
به پا چو آبله فرسودنست تسکینم

ز محو یاد تو آزار کس چه امکان است
مژه ندید گرانی ز خواب سنگینم

به اختلاط هوس سخت مایلم یارب
سریشمی ‌نکند غفلت‌ شلایینم

چو شمع راحتم از پهلوی ضعیفیهاست
پر است از پر رنگ شکسته بالینم

هزار شکر که آخر ز حسن سعی وفا
حنای پای تو گردید اشک رنگینم

ز نقش پای تو بوی بهار می‌آید
بیاکه جبهه نهم برزمین وگل چینم

تپیدن دل من جوهر چه آینه است
که می‌روم ز خود و جلوهٔ تو می‌بینم

به آستان تو عهد غبار من اینست
که‌ گر سپهر شوم جز به خاک ننشینم

نه نقش پایم و نی سایه اینقدر دانم
که خاک راه توام خواه آن و خواه اینم

هوس به لذت جاهم نکرد دعوت حرص
مگس نداد فریب از لعاب شیرینم

به پایداری صبرم فلک ندارد دست
به نشتر رگ خارا کمر کشد کینم

نهفته در سخنم انفعال مضمونی
که لب چو جبهه عرق می‌کند به ‌تحسینم

به رنگ جوهر آبی ‌که در گهر سوزد
غبارگشته‌ام اما بجاست تمکینم

مبرهن است ز آثار نام من بیدل
که غره نیستم از زمرهٔ مساکینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.